Sonntag, 31. Juli 2016

علیرضا تاجیکی، نوجوان متهم به قتل، چهارشنبه اعدام می‌شود

علیرضا تاجیکی که اکنون ۱۹ سال دارد، از ۱۵ سالگی به اتهام تجاوز و قتل در زندان عادل‌آباد شیراز به سر می‌برد. از طرف زندان اعلام شده که او روز چهارشنبه (۱۳ مرداد) اعدام خواهد شد.
سال ۱۳۹۱ در شهرستان فسا احسان نیساری ۱۶ ساله به قتل رسید. نوجوانی ۱۵ ساله به نام علیرضا تاجیکی به اتهام این قتل دستگیر شد. پس از مدتی حکم اعدام این نوجوان به جرم تجاوز به عنف و قتل صادر شد.
امین تاجیکی، برادر متهم، به دویچه وله می‌گوید که برادرش بی‌گناه است.
به گزارش پزشکی قانونی، جنازه مقتول پس از مرگ مسافت زیادی، از محل ارتکاب جرم تا یک چاه، حمل شده و در چاه انداخته شده است. به همین دلیل امین تاجیکی می‌گوید، این کار نمی‌توانسته توسط یک نوجوان ۱۵ ساله انجام شده باشد.
دلیل مشکوک شدن پلیس به علیرضا تاجیکی در ابتدا تنها این بوده که آخرین نفری که در ساعت ۸ شب با مقتول بوده، علیرضا بوده است و قتل هم در ساعت ۳ صبح روی داده است.
علیرضا تاجیکی قرار بود در خرداد ماه اعدام شود که اجرای حکمش متوقف شد.
نسرین ستوده چند ماهی است که پیگیری پرونده علیرضا تاجیکی را بر عهده دارد، ولی در جریان دادگاه وکیل او تسخیری بوده است. خانم ستوده در خردادماه در صفحه فیس‌بوک خود درباره این پرونده نوشت: «در پرونده‌ی او نقاط ابهام بسیاری وجود دارد که صدور چنین حکمی را با شبهات زیادی مواجه می‌سازد، اما در بدترین فرض، علیرضا تاجیکی در زمان ارتکاب جرم اتهامی ۱۵ سال بیشتر نداشته است.»
همچنین عبدالکریم لاهیجی، رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، در نامه‌ای سرگشاده به مسئولان مختلف نهادهای حقوق بشری بین‌المللی، از جمله به زید رعد الحسین، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، نوشته است: «حکم اعدام آقای تاجیکی بر اساس اعتراف او در زیر شکنجه طی بازداشت اولیه در سلول انفرادی صادر شده، با این که او در زمان محاکمه این اعتراف را نفی و اعلام کرد که شکنجه شده است و بر بیگناهی خود پافشاری کرد. آقای تاجیکی طی حبس و محاکمه از موازین دادرسی قانونی برخوردار نبوده و از جمله در دوره‌ی تحقیقات وکیل نداشته است.»
خانواده علیرضا تاجیکی تا کنون چندین بار تقاضای اعاده دادرسی و بررسی مجدد پرونده او را داده‌اند، اما به درخواست آنان پاسخی داده نشده است.
امین تاجیکی می‌گوید، نامه‌ای از طرف زندان برای خانواده آمده که در آن تاریخ اجرای حکم اعدام علیرضا روز چهارشنبه (۱۳ مرداد) اعلام شده و از خانواده خواسته شده است تا برای ملاقات آخر به زندان بروند.

وخامت وضعیت جسمی نوکیش مسیحی زندانی در اعتصاب غذا

در بیست و هفتمین روز اعتصاب غذای زندانی نوکیش مسیحی مریم(نسیم) نقاش زرگران،دچار فراموشی و اختلال حواس مقطعی شده است.
طبق اخبار رسیده از فعالین مسیحی داخل ایرانبه خبرگزاری صدای مسیحیان ایران (Vocir) زندانی نوکیش مسیحی مریم نقاش زرگران که بیست و هفتمین روز اعتصاب غذای خود را سپری میکند،وضعیت جسمانی اش رو به وخامت گذاشته است.
این منبع مطلع در رابطه با این زندانی نوکیش مسیحی به خبرگزاری صدای مسیحیان ایران گفته است،خانم نقاش زرگران دچار فراموشی و اختلال حواس مقطعی شده است وبه گفته روانشناس زندان وی دچار افسردگی شدید شده است و همچنین از ناحیه دست و پا دچار درد شدید شده است به صورتی که از شدت درد دست و پای وی بی حس شده و قادر به حرکت آن نمیباشد،همچنین دچار افت شدید فشار خون شده است و طبق آخرین کنترل فشار خون وی روی ۷ بوده است،این منبع آگاه به خبرگزاری صدای مسیحیان ایران گفته است که طبق آخرین اخباری که بدست آنها رسیده وی را تا چهارشنبه گذشته به هیچ مرکز درمانی خارج از زندان اعزام نکرده اند!
همچنین خانواده وی از روز یکشنبه سوم مرداد ماه ۱۳۹۵ تا کنون هیچ ملاقاتی با وی نداشته اند،و از روز چهارشنبه نیز در بی خبری مطلق از وضعیت این زندانی نوکیش مسیحی میباشند.
همچنین گفته شده است در رابطه با خواسته خانم نقاش زرگران آزادی بی قید و شرط که دلیل اعتصاب غذای وی میباشد حدود دو هفته پیش مامورین وزارت اطلاعات به وی گفته بودند که در رابطه با آزادی مشروط نه بی قید و شرط تا روز چهارشنبه به وی جواب قطعی میدهند که تا کنون هیچ خبری اعلام نشده است و تا کنون دادستانی هیچ جوابیه ای در رابطه با آزادی این زندانی نوکیش مسیحی از سمت وزارت اطلاعات دریافت نکرده است .
وی  اعلام کرده است ،تا زمانی که به خواسته وی رسیدگی نشود در اعتصاب غذا خواهد ماند ،(خواسته این زندانی مسیحی که نزدیک به سه سال است دوران محکومیت غیر منصفانه خود را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به خاطر ترویج مسیحیت سپری میکند آزادی بی قید و شرط میباشد.
متهم ردیف اول این پرونده کشیش ایرانی-آمریکایی سعید عابدینی با فشار دولت ایالات متحده و نهادهای حقوق بشری چند روز پس از توافق هسته ای در راستای تبادل زندانیان میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی پس از گذراندن حدود سه سال و نیم  از دوران محکومیت هشت ساله خود آزاد شد،اتهام او فعالیت تبلیغی برای مسیحیت واقدام امنیت ملی بوده است،با اینحال  خانم نقاش زرگران که متهم ردیف دوم این پرونده فعالیت های مسیحی میباشد همچنان در سکوت خبری دوران محکومیت خود را میگذراند.
این زندانی مسیحی در تاریخ ششم خرداد ماه سالجاری،به علت عدم رسیدگی به وضعیت بیماری اش و عدم آزادی مشروط و مرخصی درمانی یکبار دست به اعتصاب غذا زده بود که پس از گذشت ۱۱ روز از اعتصاب غذا مسولین زندان اوین با اعزام خارج از زندان وی و برخورداری از حق درمان موافقت کردند،دوشنبه  ۷ تیر ماه ۱۳۹۵ پس از تهدید به مصادره وثیقه   از سمت مسولین زندان  اوین پس از ۱۷ روز تاخیر  و نیمه تمام ماندن دوره درمان به زندان بازگشت.
درخواست ما از نهاد های حقوق بشری  این است که جهت آزادی بی قید و شرط این زندانی مسیحی که تنها به خاطر باورهای مذهبی اش در زندان بسر میبرد تلاش کنند.
 مریم نقاش زرگران  در آگوست سال ۲۰۱۳ توسط نیروهای امنیتی بازداشت میشود،وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به ۴ سال حبس محکوم میشود ،مریم از بیماری نارسایی قلبی رنج میبرد.

کارگران معدن منگنز ونارچ: حقوق نجومی نخواستیم دستمزد خودمان را بدهید



 عنوان بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه تنها گوشه‌ای از عظمت این نعمت خدادادی است که برای هر که آب داشت برای کارگرانش نان نداشت، کارگرانی که ماه‌هاست به دلیل عدم پرداخت حقوق دست خالی شرمنده خانواده‌های خود هستند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از تسنیم، صفحات روزنامه را ورق می‌زدم و دنبال اخبار خاص بودم آن‌قدر خاص که خارج از کلیشه و اخبار تکراری حرفی تازه برای گفتن داشته باشد. یک تیتر نگاهم را جلب کرد «نفس‌های خسته کارگران معدن منگنز بعد از ۵ ماه تلاش بی حقوق». در پیگیری‌های انجام شده متوجه شدم منظور از معدن منگنز همانی است که از آن به عنوان بزرگ‌ترین معدن منگنز خاورمیانه یاد می‌شود.
علامت سؤال ها یکی یکی شکل گرفت. چرا بزرگ‌ترین معدن منگنز خاورمیانه باید اندر خم اولین و مهم‌ترین مسئله‌اش که حقوق کارگران است مانده باشد؟ کارگران معدن الآن چه روزگاری دارند؟ وضعیت خانواده‌های این کارگران به چه صورت است؟ چگونه روز خود را به شب می‌رسانند؟ نقش مدیران این معدن چیست؟ مسئولان استان چه کرده‌اند؟
معادن منگنز در دل روستای ونارچ از توابع کهک. معادن منگنز ونارچ در جنوب غربی شهر قم قم قرار دارد که راه ارتباطی از قم به معدن ۳۰ کیلومتر است که ۱۸ کیلومتر آن جاده اصلی قم – نیزار و ۱۲ کیلومتر آن راه اختصاصی معدن است. بنا به گفته کارشناسان معدن معادن منگنز ونارچ قم با ذخیره قطعی حدود ۸ میلیون تن و تولید سالانه بین ۸۶ الی ۱۲۰ هزار تن کانسنگ منگنز از بزرگترین معادن منگنز شناخته شده در ایران وخاورمیانه است.
ورود خبرنگاران به معدن منگنز ممنوع!
پیگیری‌ها و پرس‌وجو از کارگران شروع شد. پیگیری برای بازدید حضوری خبرنگار و عکاس راه به‌جایی نبرد و گویی این معدن منطقه‌ای ممنوع‌الورود برای اصحاب رسانه است اما به لطف شبکه‌های اجتماعی ارتباط با چند کارگر معدن میسر شد.
کارگران از اینکه نامی از آن‌ها برده شود ابایی نداشتند به قول خودشان دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، سلامتی را درراه این شغل مشقت‌بار از دست داده‌اند، دست به دامان آدم و عالم شده‌اند پس برایشان فرقی ندارد.
یکی از این کارگران با ارسال نامه‌ای ۹ صفحه‌ای شرح‌حال خود و همکارانش را نوشته بود و دیگری پیامک‌هایی می‌داد و از اصحاب رسانه خواست تا از نزدیک حال‌وروز کارگران را ببینند.
حرف‌های ضدونقیض و وعده‌ و وعید آن‌قدر شنیده‌اند که می‌توان ناامیدی را در سخنانشان متوجه شد. وقتی پای صحبتشان می‌نشینم نمی‌دانند از کجا بگویند. دل پری از اوضاع معدن دارند. هرازگاهی هم یادآور می‌شوند این معدن عنوان بزرگ‌ترین معدن منگنز خاورمیانه را دارد ولی دریغ از رسیدگی به اوضاع کارگرانش.
برای گفتن نامش ابایی ندارد می‌گوید: “اگر خواستید مصاحبه را به نام خودم کار کنید برای من که ۵ ماه است حقوق نگرفته‌ام فرقی ندارد که بخواهند اخراجم کنند. ۱۰ سال است در بزرگ‌ترین معدن منگنز خاورمیانه مشغول به کار هستم صبح‌ها از ساعت ۷ صبح می‌روم در عمق ۳۴۰ متری زمین تا یک و نیم ظهر”.
این کارگر معدن منگنز ادامه می‌دهد: “کارگران معدن منگنز در اعماق ۱۹۰ تا ۳۴۰  متری زمین فعالیت می‌کنند و عمدتاً اگر از حوادث مختلف معدن اعم از ریزش و سقوط جان سالم به در ببرند به انواع بیماری‌های پوستی، تنفسی و آرتروز و… دچار می‌شوند بااین‌وجود برای گذران معیشتشان باز هم به کارشان ادامه می‌دهند. اما این روزها دیگر امیدی برای ما باقی نمانده است”.
فریاد بی‌صدای کارگران بزرگ‌ترین معدن منگنز خاورمیانه
مصطفی نیز از دیگر کارگران معدن منگنز است، او با پیامک حرف دلش را می‌گوید، از آرتروز و بیماری پوستی، از لیست وام و قرض‌هایی که طی این چند ماه‌گرفته و از زندگی در آستانه متلاشی شدنش.
او ادامه می‌دهد: “۳۰۰ هزار تومان باید بابت وام بپردازم و ۲۵۰ هزار تومان برای اجاره خانه، دریافتی ماهانه‌ام هم ۹۴۰ هزار تومان، بماند مخارج مدرسه بچه‌هایم. نمی‌گویم درآمد ما را با حقوق‌های میلیاردی و دکتر و مهندس‌ها مقایسه کنید ولی توقع داریم وضعیت ما را با کارگران دولتی مقایسه کنید. کارگر در این مسئله هم تبعیض می‌شود”.
کارگر معدن منگنز در پاسخ به این سؤال که جواب مسئولان معدن به مطالبات شما چیست می‌گوید: “وقتی حق‌وحقوقمان را مطالبه می‌کنیم می‌گویند اگر خیلی ناراحتید تسویه کنید و بروید گاهی وقت‌ها هم با انواع تهدیدها مجبور به سکوت می‌شویم. حرف زیاد است اما الآن آن چیزی که برایمان مهم است دریافت حقوقی است که به خاطر این تأخیرها آبرویی برایمان باقی نمانده است. برای گذران زندگی به زمین و زمان رو انداخته‌ایم”.
کریم زند از کارگران قدیمی و با سابقه این معدن با اشاره به وضعیت معیشت کارگران معدن منگنز ونارچ  می‌گوید: در حال حاضر ۳۰۰-۴۰۰ کارگر در این معدن در بخش‌های مختلف در حال کار هستند در نظر بگیرید این کارگران از ابتدای امسال هیچ حقوقی دریافت نکرده‌اند، حقوق اسفندماه را هم هفته گذشته واریز کردند.
عضو شورای کارگری معدن منگنز ونارچ با بیان اینکه در خوش‌بینانه ترین حالت حقوق کارگران به یک میلیون و صد هزار تومان می‌رسد می‌افزاید: کارانه ما را هم از دی ماه واریز نکردند، کارانه از ۱۵ تا ۱۵۰ هزار تومان است که آب باریکه‌ای است برای کارگران اما همین را هم واریز نکردند.
وی با اشاره به اقدامات کارگران معدن منگنز ونارچ برای احقاق حقوقشان تصریح می‌کند: بهمن‌ماه سال گذشته و ماه رمضان امسال دو مرتبه اعتصاب کردیم اما با وعده‌ووعید اعتصابمان را شکستند، فکر نمی‌کنم از مسئولان کسی مانده باشد که در جریان بدهی ما نباشد همه وعده می‌دهند اما هنوز چیزی سره سفره‌هایمان ندیده‌ایم.
تلاش استان برای سلب مدیریت مدیران فعلی معدن منگنز
احمد ذاکری هم بر این موضوع تأکید دارد که مدیران اصفهانی معدن منگنز اقدام مثبتی برای حل مشکلات معدن انجام نداده‌اند.
به گفته رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان قم با اشاره به اینکه این معدن متعلق به قم است از همین رو تنها مدیریت بومی صلاحیت اداره آن را دارد ادامه می‌دهد: “تک‌محصول بودن تولیدات این معدن سبب شده که تنها مشتری آن ذوب‌آهن اصفهان باشد از همین رو با اختلال در فعالیت ذوب‌آهن این معدن نیز با مشکل مواجه می‌شود”.
وی با تأکید بر لزوم اختصاص ۲ میلیارد تومان برای پرداخت مطالبات کارگران تصریح می‌کند: “باوجودی که به‌تازگی مدیر معدن تغییر کرده ولی مسئله اینجاست که مدیریت معدن منگنز باید در اختیار قم باشد”.
ذاکری با اعلام خبر تلاش استان برای سلب مدیریت مدیران فعلی معدن منگنز ونارچ ادامه می‌دهد: “در حال حاضر مدیریت کارخانه به نام قم است اما در اختیار اصفهانی‌ها است”.
نمایندگان مجددانه پیگیر مشکل کارگران
اگرچه رسیدگی به مشکلات معدن منگنز ونارچ در دستور کار مسئولان استان قرارگرفته اما به گفته «احمد امیرآبادی فراهانی» نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی، در مسئله معدن منگنز، مسئولان ذی‌ربط در اصفهان کوتاهی کرده‌اند چراکه مواد اولیه و خام ذوب‌آهن را از منگنز ونارچ قم تأمین می‌کنند.
وی با انتقاد از کوتاهی مسئولان معدن منگنز در پرداخت حقوق کارگران تصریح می‌کند: “این کارگران صدها متر زیرزمین و در شرایط نامناسبی کار می‌کنند از همین رو باید در اسرع وقت این مشکل رسیدگی شود و ما پیگیر آن هستیم”.
نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی با اشاره به رایزنی‌های صورت گرفته با وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی می‌گوید: “قرار نیست کارگران معدن منگنز، هر ماه برای دریافت دستمزد خود مشکل داشته باشند، وقتی دولت از ایجاد شغل در کشور می‌گوید لازم است شاغلان موجود را حفظ و حق‌وحقوقشان را پیگیری کند”.
عضو هیئت‌رئیسه مجلس شورای اسلامی بابیان اینکه نباید این‌گونه که دولت اعلام می‌کند در شعار چیزی گفته شود اما در عمل شاهد رفتار دیگری باشیم تصریح می‌کند: “البته وضع کارگران معدن منگنز نمونه این موضوع است. باوجود گفته‌های دولت در ایجاد اشتغال اما کارگران بزرگ‌ترین معدن منگنز خاورمیانه ماه‌هاست حقوق دریافت نکرده‌اند”.
در پیگیری‌های به‌عمل‌آمده حجت‌الاسلام مجتبی ذوالنور نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی نیز با بیان اینکه در جریان مشکلات این کارگران هستم و مشکل آن‌ها را از مراجع ذیربط پیگیری می‌کنم می‌گوید: “بااطلاع از اوضاع این کارگران مجدداً موضوع را پیگیری و تلاش می‌کنم در جلسه مجمع نمایندگان استان که دکتر لاریجانی و آقای امیرآبادی هم هستند با دعوت از استاندار و مسئولان استانی امور را جدی‌تر بررسی کنیم”.
جسم و روح این معدن خسته از کار روزانه و دغدغه‌هایی است که از بی‌توجهی و سهل‌انگاری مدیران این معدن به آن‌ها تحمیل‌شده است. دغدغه‌ها و فشارهایی که با هیچ حساب‌وکتاب عقلانی، اخلاقی، اعتقادی و هیچ محاسبه دیگری سزاوار این کارگران نیست. سؤال اساسی که دراین‌بین پیش می‌آید سکوتی است که مدیران این معدن در پیش‌گرفته‌اند، اینکه اگر راه کسب درآمد و حل مشکل را ندارند پس چگونه هنوز خود را شایسته ماندن در جایگاه مدیریت می‌دانند؟ این کارگران نه وعده‌ووعید می‌خواهند و نه به قول خودشان حقوق نجومی؛ آن‌ها فقط حقوق خودشان را می‌خواهند که پایه‌های سست شده و متزلزل زندگی‌شان روی پا نگه‌دارند. این کارگران حقوقشان را می‌خواهند.

سرمربی تیم منحل شده بانوان ملوان به رئیس جمهور؛ بیشتر به زنان توجه کنید

خبرگزاری هرانا ـ سرمربی سابق تیم فوتبال بانوان ملوان که از خبر انحلال تیم پرافتخار ملوان بهت زده است از ریاست جمهور تقاضا دارد که جلوی انحلال تیم بانوان ملوان را بگیرد و بیشتر از گذشته به زنان در جامعه توجه شود.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، مریم ایراندوست با بیان اینکه از تصمیم گرفته شده در خصوص منحل شدن تیم فوتبال ملوان بهت زده است،  تصریح داشت: “با اتفاقات پیش آمده قطعا انگیزه در بین زنان ورزشکار از بین می رود، همانطور که من، مریم ایراندوست که جز فوتبال و ورزش چیزی را نمی دیدم و نمی توانستم یک روز را بدون توپ سپری کنم، تصمیم به کناره گیری از فوتبال گرفتم و تمام اینها به اتفاقات و رفتار هایی که در جامعه با ورزش زنان  صورت می گیرد در ارتباط است. این تنها مختص رشته فوتبال نیست و بسیاری از رشته ها درگیر این اتفاقات هستند. به عنوان فردی که در ورزش ملی کشور زحمت کشیده ام از ریاست محترم جمهور  تقاضا دارم بیشتر از گذشته به زنان در جامعه توجه شود چرا که مطمئن هستم جامعه ورزشی سالم، به پیشرفت و پرورش فرزندان موفق و سالم کمک خواهد کرد”.
ایراندوست به سختی ها و تلاش هایی که در چندین سال گذشته برای علاقه خود کرده، اشاره کرد و گفت: “ورزش تنها شغل حرفه ای و فوتبال عشق من بود، بعد از تولد پسرم در دو ماهگی او، به فوتبال پرداختم و تلاش بسیار کردم. در چهار جبهه ی، تمرین، باشگاه، خانه و دانشگاه فعالیت می کردم و تمام مشکلات را تنها به خاطر عشق به فوتبال تحمل می کردم چرا که با خود می گفتم روز های خوب فرا خواهید رسید و با قهرمانی تلاشهایمان دیده خواهد شد ولی متاسفانه بعد از گذشت سال ها و  کسب عناوین مختلف تیم منحل شد و شاهد بالاترین حد بی احترامی بودیم. تصور من بر این است این اتفاق برای جامعه ورزش زنان اتفاق خوبی نیست و نا امیدی بزرگی را به وجود خواهد آورد”.
ایراندوست خرداد سال جاری با انتشار نامه ای از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و در آن زمان سکوت اختیار کرد. او بعد از انحلال رسمی تیم ملوان از سوی مدیرعامل باشگاه، اظهار داشت: “در زمان خداحافظی خود نمیخواستم با صحبت های من برای تیم حاشیه به وجود آید، می خواستم تیم در کمال آرامش به تمرینات خود ادامه دهد، بحث شکستن سکوت نیست، بعد از مصاحبه سارا قمی که حرف های دل خود را زد و از اتفاقاتی که بر او گذشت سخن گفت و شرایطی که در شهر انزلی به وجود آمد ترجیح دادم صحبتی نکنم ولی اکنون که همه چیز به روال طبیعی خود بازگشته است موظف هستم در قبال تیمی که به همراه بازیکنانم و مسئولینی که حمایت کردند حرفهایی را بگویم تا شاید بتوانیم جلوی پسرفت را بگیریم”.
او در ادامه افزود: “از سال ۸۱ کار با توپ را آغاز کردم، در آن زمان فوتبالی نبود، تمام هدف ما این بود در قالب یک تیم برای شهر، استان و در نهایت کشورمان، که بسیاری خارج از کشور تصور می کردند زنان ایرانی نمی توانند فعالیت داشته باشند و محدودیت دارند این محدودیت را بشکنیم و به آنها ثابت کنیم ما می توانیم و توانستیم به موفقیت نیز دست یابیم”.
وی مدعی است نباید مانع حرکت زنان شد و ادامه داد: “از نظر من زنان و مردان با یکدیگر برابر هستند، بنابر دلایلی که برای من قانع کننده نیست می گویند زنان و مردان از نظر بودجه برابر نیستند، این حق نباید وجود داشته باشد که بنا به هر دلیلی  حداقل ها را نیز از زنان بگیریم و مانع رفتارهای حرکتی زنان و مانع ورزش و نشاط آنها شویم”.
سرمربی پیشین فوتبال ملوان برای روشن شدن اذهان عمومی در رابطه با هزینه های صورت گرفته برای تیم بانوان گفت: “در لیگ برتر مردان ممکن است یک میلیارد برای تیم هزینه شود اما در بخش بانوان در چهارده سالی که فعالیت داشته ایم فقط در دو-سه سال اخیر پول دریافت کرده ایم و تمام اسناد در باشگاه موجود است. در سال گذشته کل هزینه ها برای یک فصل تیم مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان بود، این هزینه ها شامل البسه ورزشی، کرایه  زمین برای تمرین، رفت و آمد، هزینه داوران، هزینه مسابقات و… یعنی تمام هزینه قرارداد بازیکنان و کادر فنی با ۵۰۰ میلیون تومان انجام می شد”.
 او در ادامه گفت: “حتی اگر این ۵۰۰ میلیون تومان نیز برای باشگاه زیاد بود بهتر بود یک جلسه با سرپرست تیم گذاشته می شد و باشگاه اعلام می کرد چون شرایط مالی خوبی نداریم هزینه ها را کاهش می دهیم، قطعا بازیکنان اینقدر منطقی بودند که با کم کردن هزینه کمک کنند تا تیم منحل نشود، ولی اینکه یک طرفه تصمیم گیری شود و تیمی را که برایش زحمت کشیده شده و هویت زنان انزلی است و زنان انزلی با حضور ۲۵۰۰ نفری خود در ورزشگاه تختی انزلی نشان دادند که چقدر تیم خود را دوست دارند، اینگونه منحل شود کار درستی نبود. رضاییان انزلیچی نیست و خیلی شناختی از ورزش و فوتبال انزلی ندارد که چنین تصمیمی را گرفته است و من از او می خواهم دوستان خود در هیات مدیره را از تصمیم گرفته شده منصرف کند تا بازیکنانم به کارشان ادامه دهند، چرا که واقعا حیف است تیمی که اینقدر مرتب، منظم و با انسجام اخلاقی و فنی کار کرده است برای هیچ و پوچ و بی هیچ دلیل قانع کننده ای و تنها به دلیل یک مصاحبه منحل شود”.
ایراندوست به مصاحبه های مردان در فضای رسانه ای اشاره کرد و افزود: “مردان مصاحبه هایی در فضای رسانه ای انجام می دهند که من هیچ یک از آنها را تایید نمی کنم ولی آیا با آنها نیز اینگونه برخورد می شود و صورت مسئله را پاک می کنند و یا اینکه با در نظر گرفتن تنبیهات و جریمه  موضوع را حل می کنند. خیلی از مسائل با صحبت کردن حل می شود. بچه ها همیشه دوست دارند پدر دست محبت بر سر آنها بکشد و بگوید مشکلات حل می شود، در حد همین جملات مشکلات بازیکنان می توانست کم رنگ شود، توجهات معنوی نسبت به بازیکنان کم بود و نحوه برخود با آنها طوری بود که کلافه شده بودند اما با وجود تمام شرایط سخت به قولی که داده بودند عمل کردند و با اختلاف یک امتیاز نایب قهرمان لیگ شدند”.
ایراندوست از مصاحبه رضاییان و دلیل انحلال باشگاه ابراز تاسف کرد و اظهار داشت: “صحبتی با رضاییان نداشته ام اما مصاحبه ی او را خواندم و واقعا متاسف شدم که گفته است بار اضافی  کشتی در حال غرق شدن را خالی می کنند، تاسف خوردم به حال خودمان که چقدر حقیر و بی کس هستیم که یک مسئول اینقدر راحت بیان کند در دریای متلاطم بار اضافی را خالی می کند. من از دریا می ترسم و اینکه بگویند در دریا بار اضافی زنان را خالی می کنند می ترسم. در فیلم ها دیده ایم وقتی کشتی در حال غرق شدن است نخست زنان و کودکان را باقایق نجات می دهند، رضاییان بداند که حرف خوبی نزده است، حداقل باید از زنان و مردم انزلی بابت این حرف عذرخواهی کند، چرا که از مدیر عامل تحصیلکرده این چنین صحبت کردن بعید است. البته من از دوستان جنوبی خود شنیده بودم رضاییان در زمان حضورش در فولاد علاقه ای به تشکیل تیم بانوان و ورزش زنان نداشته است. ما از هیات مدیره خود که بومی و انزلی چی بودند و از لحاظ مدیریتی در بخش کلان کار می کردند انتظار داشتیم شرایطمان از گذشته بهتر شود اما روز به روز بدتر شد و افسوس گذشته را خوردیم که گذشت و در نهایت که خبر انحلال را شنیدیم”.
او در ادامه افزود: “امیدوارم مسئولان حرف قانع کننده ای برای بازیکنان ملوانداشته باشند  که با شنیدن این خبر در غم و بهت فرو  رفتند. باید  جواب زحمات و  تلاش های این بازیکنان را جوری می‌دادند که در خور شانشان باشد و شاهد بی عدالتی نباشیم. امیدوارم همانطور که خیلی از اتفاقات ملی ورزش کشور به گوش رئیس جمهور می رسد  این قضیه را نیز جدی بگیرند. امروز انحلال تیم بانوان ملوان و فردا انحلال بخشی دیگر از جامعه زنان را شاهد خواهیم بود.  زنان جامعه ایرانی همیشه و همیشه برای سربلندی ایران جنگیده،  تلاش کرده و با حجاب اسلامی در مسابقات حضور داشته و افتخار آفرینی کرده اند. امیدوارم مسئولان به این موضوع رسیدگی کنند و یک عذرخواهی کنند از بازیکنان که در چند ماه اخیر اینطور با روح و روان آنان بازی شد”.
ایراندوست در پایان درباره خداحافظی خود از فوتبال گفت: “قبلا اشاره کردم به دلیل استراحت و ریکاوری از فوتبال خداحافظی کردم و دلیل دوم من این بود که احساس می کردم برخی از مسئولان باشگاه تمایلی به ادامه همکاری با من ندارند و من تصور کردم با رفتن من دست آنها باز خواهد شد و با آوردن یک مربی دیگر به فعالیت خود ادامه دهند. تصور نمی کردم با رفتن من تیم منحل شود. در سال ۹۰ مدیر عامل باشگاه تمایلی به تیم داری در بخش بانوان نداشت اما در آن زمان یک اراده در من وجود داشت و هر کجا که فکر کنید از اداره کل ورزش استان، نمایندگان و امام جمعه رفتم تا تیم را مجددا راه انداختم. اصلا تصور نمی کردم با رفتنم مسئولان اینقدر بی تفاوت تصمیم به انحلال تیم بگیرند. فوتبال برای بازیکنان تیم من تمام زندگی آنها است و کار دیگری جز آن ندارند و با این تصمیم زندگی آنها را نیز منحل کردند و افسرده خواهند شد. امیدوار هستم خانم ها غلامی و خاکپور که از مسئولان ورزش استان هستند به طور جدی به این موضوع رسیدگی کنند”.

برخورد دستگاه قضایی با فروشندگان “پوشاک ناهنجار”

خبرگزاری هرانا ـ رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک تهران از برخورد با عرضه‌کنندگان آنچه او “پوشاک ناهنجار و نامناسب” خواند خبر داد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، ابوالقاسم شیراز در مورد فروش برخی پوشاک که از نظر ظاهری با ایراد همراه است، بیان کرد: “این اتفاق بسیار اندک است اما به دلیل اینکه ناهنجاری است در سطح وسیع‌تری به چشم می‌آید لذا در این خصوص برنامه‌هایی در نظر گرفته شده که اجرایی خواهد شد”.
وی ادامه داد: “در برهه زمانی حاضر ابتدا با اطلاع‌رسانی و هشدار این مسئله را مدنظر قرار می‌دهیم و پس از آن از طریق معاونت نظارت بر اماکن با واحدهایی که عامل عرضه هستند، برخورد می‌شود”.
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک در مورد برخی از عاملان عرضه پوشاک ناهنجار، خاطرنشان کرد: “برخی از عاملان عرضه از نظر مالی مشکلاتی دارند یا جوان‌هایی هستند که مغازه‌هایی را با قیمت بالا اجاره کرده و در مورد قیمت‌های بالای واحدهای تجاری موجود در بازار هم نظارتی وجود ندارد و این افراد مجبورند به منظور درآمدزایی و پرداخت اجاره‌های خود و نیز پرداخت مالیات‌های بی‌حساب و کتاب به سمت فروش لباس‌هایی بروند که برخی از مردم نسبت به خرید آن اقدام می‌کنند”.
شیرازی افزود: “با این حال مسئله مذکور دلیل موجهی نیست و ما با واحدهای عرضه کننده پوشاک ناهنجار برخورد می‌کنیم. بنابراین پس از انجام تمام برنامه‌های ایجابی،‌ پوشاک عرضه شده با دستور مقام قضایی جمع‌آوری می‌شود و برخوردهای لازم صورت می‌گیرد. علاوه بر این، متخلفان به مقامات قضایی معرفی خواهند شد”.
وی با تاکید بر اینکه تا زمان تغییر رویکرد تقاضا در زمینه خرید پوشاک ناهنجار شاهد تحول اساسی در این زمینه نخواهیم بود بیان کرد: “اگر رویکرد تقاضا تغییر نکند، عرضه پوشاک ناهنجار به واحدهای زیرزمینی و شوهای پوشاک می‌رود و با قیمت بیشتر به دست متقاضیان می‌رسد”.

مصادیق برده داری و ساختار حقوقی موجود در ایران/ حسین رئیسی

ماهنامه خط صلح – بی‌شک تاریخ برده داری در جهان نیاز به توضیح و اثبات ندارد و سایر نویسندگان گرامی در این شماره‌ی خط صلح نیز، اشکال گوناگون آن را پیش‌ِروی ما می‌گذارند. از این‌رو در این نوشتار، تنها به برخی مصادیق آشکار و پنهان آن در جامعه‌ی خودمان، ایران، می‌پردازیم که فراموش نکنیم در کجای تاریخ قرار داریم و باشد تا راهی برای حذف اشکال گوناگون آن به دست آوردیم.
حسین رئیسی
حسین رئیسی
واژه‌ی برده داری چنان باری سنگین و تاریخی ننگین، با خود به همراه دارد که اشکال سنتی آن مانع از درک برده داری‌های موجود پیرامون ما می‌شود. در این نوشتار تلاش می‌کنم تا برده‌ داری‌های پیرامونمان را پیش رو قرار دهیم.
اگر چه سواستفاده از تمامیت وجودی بهره‌برداری جنسی و اقتصادی از انسان‌ها منحصر به واژگان ویژه‌ای نمی‌شود، اما واژگان غالب در این دایره‌ی ادبیات، برده داری مدرن را بر کلید واژه‌هایی استوار کرده است که به باور نگارنده، شناخت آن‌ها در تعریف و درک حقوقی بهتر یاری می‌رساند. کار و کارگر، ازدواج و زن، پردرآمدها و کم درآمدها، بهره‌کشی جنسی، مهاجرت، بحران‌های داخلی و منطقه‌ای و معلولیت برخی از واژگان و اصطلاحاتی هستند که بهره‌کشی‌های انسانی به نفع طبقات و جوامع برخوردار، علیه طبقات و جوامع فقیر را نشان می‌دهند. از این مصادیق در برخی از اسناد حقوق بشری یاد شده است. در این خصوص می‌توان به ماده‌ی ۴ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، ماده‌ی ۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و ماده‌ی ۲۷ کنوانسیون جهانی حقوق اشخاص دارای معلولیت اشاره داشت. در ادامه به اختصار خواهیم دید که جایگاه نظام حقوقی ما در برخورد با این واژگان و البته جرایم عمدتاً سازمان یافته، چگونه است.
کار و کارگر و برده داری
اگر چه نماد بارز برده داری سواستفاده از نیروی کار بوده، باید توجه داشت که این اتفاق به شیوه‌ی مناسب هیچ‌گاه کنترل نشده است و همواره سواستفاده از نیروی کار به صورت خرد و کلان در حال تحقق و شکلی از بهره‌بردای نوین یا مدرن از نیروی کار در نمونه‌های مختلف آن رایج است. موارد متعددی از آن‌ها را می‌توان شمارش نمود. تاسف‌برانگیزترین اشکال آن جایی است که ایران را(به تعبیر دوستی) به بهشت پردرآمدها و جهنم کمGhalibaafiدرآمدها تبدیل ساخته است. با وجود این‌که برده داری در ساختار حقوقی ایران از زمان رضا شاه ممنوع شده است (ماده واحده قانون لغو برده داری در ایران، مصوب ۱۳۰۷) و هم‌چنین قانون کار ایران کوشش کرده اشکال روشن استثمار را لغو نماید(ماده‌ی اول قانون کار که همه‌ی اشکال کار را مشمول این قانون دانسته است)، اما استثنائات این قانون از یک طرف، و عدم اراده در اجرای دقیق آن، در عمل مانع لغو اشکال برده داری مدرن شده است. چتر قانون همواره بر همه‌ی اشکال روابط کار حکومت نمی‌کند و نبود اتحادیه‌های کارگری و صنفی مستقل و قدرتمند، امکان تحقق بهره‌کشی اقتصادی از نیروی کار را ممکن ساخته است. برای نمونه بد نیست به کارگاه‌های کوچکِ کم‌تر از ۱۰ کارگر، کارگاه‌های خانگی، کارگاه‌ها و محیط‌های کار کشاورزی و دامپروری سری بزنیم و بلند پروازانه به اساتید دانشگاه‌ها و رده‌های بسیار بالای مدیریتی و محیط‌های کارگری با موضوع قرارداد‌های موقت کار نگاهی بیندازیم تا اشکال واضحی از نابرابری در دستمزدها، کار اجباری و برده داری مدرن ملاحظه شود. امروزه امکان دسترسی به منافع جامعه برای زنان، حتی آن‌ها که از تخصص بالایی نیز برخوردارند، یکسان نیست و در دستمزدها، زنان استاد دانشگاه نیز حداقل در مزایای شغلی مورد سواستفاده و اسثتمار قرار می‌گیرند.
کودکان و برده داری مدرن
مهم‌ترین خطری که کودکان را در ایران تهدید می‌کند، قانون اساسی ایران و هم‌چنین قانون مدنی، به خصوص ماده‌ی ۱۲۱۰ آن است؛ که در اولی همه‌ی بخش‌های قانون طبق اصل ۴ قانون اساسی الزاماً باید منطبق با اسلام باشد و برده داری و بهره‌کشی جنسی در مقررات اسلامی ممنوع نیست، و در دومی مبنای تعریف کودکی از یک طرف با تأسی از مقررات اسلامی همراه با تبعیض بین دختر و پسر است و برای هر دو، سن کودکی را کم‌تر از استاندارهای جهانی آن قرار داده است (۱۵ سال تمام قمری برای پسران و ۹ سال تمام قمری برای دختران) و از سویی دیگر، مبنای تعریف Koudak-Kar-کودکی، جنسیت کودک است. در قانون کار تلاش شده این جنسیت زدگی زدوده شود اما چتر قانون کار صرفاً محدوده‌های رسمی کار را شامل می‌گردد و بخش‌های غیر رسمی و استثنائات را نمی‌بیند و از طرفی دیگر همه‌ی اشکال بهره‌کشی از کودکان، به خصوص دختران، ناشی از روابط کار نیست. نگاه و تعریف جنسیت زده‌ی سنتی از کودکی در قانون حمایت خانواده (ماده‌ی ۵۰ ناظر به ماده‌ی ۱۰۴۱ قانون مدنی)، در قانون مجازات اسلامی (ماده‌ی  ۱۴۶) و در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۸۱ (‌ماده‌ی ۷)، همراه با استثنائات و نگاه جنسیتی است که امکان استخدام کودکان برای هر عمل مجرمانه‌ای را ممکن می‌سازد و این کودکان هستند که شخصاً مسئول اعمال خود در سنین ۹ و ۱۵ سالگی و بالاتر خواهند بود و بهره‌بردار، مسئولیتی بدون درگیر شدن در عملیات مستقیم مجرمانه و کشف آن ندارد. یکی از پرونده‌هایم در گذشته مربوط به دفاع از دو کودک ۱۷ و ۱۵ ساله بود که هر دو اهل سیستان و بلوچستان بودند. این دو کودک، استخدام شده بودند تا مقادیری مواد مخدر را از زاهدان به شیراز حمل نمایند. یکی از آن‌ها ۸ سال در زندان ماند و دیگری ۳ سال؛ تا در نهایت با دخالت دادستانی کل، آزاد شدند. در هر دو مورد، بهره‌برداران از این دو کودک به هیچ وجه شناسایی و دستگیر نشدند. یا هم اکنون پرونده‌ای در یکی از دادگاه‌ها مربوط به کودکی ۱۶ ساله و اهل افغانستان که برای حمل هرویین اجیر شده بود، سراغ دارم. او ۹ سال است زیر حکم اعدام قرار دارد و اخیراً دیوان عالی کشور رسیدگی مجدد به پرونده‌ی ایشان را تجویز نموده است. به طور اختصار باید گفت درباره‌ی کودکان از یک طرف حمایت جدی از سوی قانونگذار صورت نمی‌گیرد(شش سال است که لایحه‌ی حمایت از حقوق کودکان در مجلس است و هنوز به تصویب نهایی نرسیده است)، و از سویی دیگر موضوع تحقق مقررات موجود نیز به صورت یکسان و با چتر حداکثری اتفاق نمی‌افتد. مثلاً کودکان دختر در کارگاه‌های قالی‌بافی و یا مزارع کشاورزی و دامپروری یا کودکان خانواده‌های فقیر و هم‌چنین کودکان دارای معلولیت در همه‌ی بخش‌های جامعه، در معرض اشکال مختلف سواستفاده، بیش از سایر کودکان قرار دارند. یکی از نخستین پرونده‌هایی که به عنوان وکیل تسخیری در ایام وکالت، عهده‌دار دفاع شدم، پرونده‌ای بود که پدری دختر معلول خود را در اثر تجاوز جنسی باردار کرده بود و اگر این حاملگی رخ نمی‌داد، به هیچ وجه پرونده‌ای تشکیل نمی‌شد و جرم در جعبه‌ی سیاه خود باقی می‌ماند.
ازدواج اجباری و یا ازدواج برنامه‌ریزی شده
ezdevajقوانین ناظر به ازدواج از دو وجه فرهنگ سنتی جامعه را متحول نمی‌کند: نخست از این جهت که ماهیت عقد ازدواج به شیوه‌ی امروزی، یک عقد معوض اسلامی محسوب می‌شود که در آن زن و بهره‌کشی جنسی از او یکی از عوضین (طرف قرارداد) و عوض دیگر مهریه و پرداخت نفقه از سوی مرد است. این شیوه در ازدواج‌های موقت (متعه) در فقه شیعه و ازدواج‌های در سفر ( نکاح المسیار) در فقه اهل سنت، بیش از همه‌ی اشکال آن، خود را نشان می‌دهد. مقررات قانون جدید حمایت خانواده به خصوص مواد ۵۰ و ۵۱ با تایید ماده‌ی ۱۰۴۱ و ۱۰۶۰ و سایر بخش‌های قانون مدنی در بخش ازدواج و طلاق، سن ازدواج برای دختران و پسران را به ترتیب ۱۳ و ۱۵ سال تعیین نموده و ازدواج با اتباع خارجی را بدون اجازه‌ی دولت ممنوع کرده است. بدین ترتیب زنان مانند کالایی موضوع عقد ازدواج در همه‌ی اشکال آن قرار می‌گیرند و تا زمانی که مهریه و نفقه از یک سو، و عدم برابری زن و مرد در روابط خانوادگی موضوع و هدف حمایت قانون قرار نگیرد، بهره‌کشی از طریق مقررات ازدواج رواج دارد و این سواستفاده چنان در نهاد خانواده استقرار یافته است که برای مردم، به ظاهر معمولی جلوه می‌نماید.
دوم، ازدواج‌هایی که با تصمیم خانواده‌ها در شرایط مختلف، به خصوص در ازدواج بین افراد فامیل نظیر دختر عمو، دختر دایی، دختر خاله و سایر بستگان -بعضاً در سنین پایین-، صورت می‌گیرد و هم‌چنین ضرورت دخالت پدر در ازدواج دختران در همه‌ی سنین امکان به ازدواج درآوردن برنامه‌ریزی شده و یا اجباری دختران و برخی پسران را فراهم نموده است. این اتفاق به دلیل عدم تحقق اراده‌ی واقعی دو طرف، و در مواردی یک طرف ازدواج، شکلی از برده داری را رقم می‌زند.
کارگران جنسی
Rouspigari12-e1469305847365هر آن‌چه بدون رضایت واقعی افراد اتفاق می‌افتد و یا در شرایط اضطرار واقع می‌شود، بی‌شک شکلی از بهره‌کشی و برده داری مدرن را رقم می‌زند.
فقر و آسیب‌های اجتماعی و عدم حمایت مناسب از اقشار آسیب پذیر جامعه، بخشی از زنان را به کارگران جنسی تبدیل کرده است. این افراد علاوه بر این‌که در معرض انواع بیماری‌ها قرار دارند، چه بسا که در شرایط معمولی اقدام به فروش سکس ننمایند. به هر میزان که تن‌فروشی، ناشی از فقر و محرومیت باشد، شکلی از بهره‌برداری جنسی در آن محقق می‌گردد. مقصد برخی از دختران، کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج فارس، و در کشور، از مناطق حاشیه و فقیر به مقصد مناطق و منازل بالای شهر است. آن‌ها برای رهایی از مشکلات اقتصادی، تن به شرایط بردگی می‌سپارند و حمایت حقوقی از آن‌ها در برابر بیماری‌ها و البته رهایی از این شرایط صورت نمی‌گیرد.
اشکال مدرن اقصادی بهره کشی
با استقرار دولت‌های ضعیف و غیر متکی به منابع اقتصادی سالم جامعه و به قدرت رسیدن طبقات مذهبی و دست اندازی آن‌ها به منابع مستقیم و غیر مستقیم نفتی، طبقات مرفه جدیدی در ایران ایجاد شده که ارزش‌های اخلاقی برای آن‌ها فاقد جایگاه است. اتکای سیاست به اخلاق در جامعه‌ی ایران به نحوی بی‌مایه است که هر فسادی را امکان‌پذیر می‌سازد؛ کما این‌که در طی این‌ سال‌ها شاهد قتل‌ها، ترورهای سیاسی یا سایر اشکال فساد بوده‌ایم. از این‌رو سقوط ارزش‌های اخلاقی و بی‌مایگی ارزش‌های مذهبی برای این دسته که صرفاً به مذهب تظاهر می‌کنند (اگر چه اخلاق مذهبی در نوع خود بهره‌کشی به خصوص جنسی را از طریق ازدواج‌های متعدد و موقت نفی نمی‌نماید)، انواع بهره‌کشی را محتمل می‌سازد. قطع نظر از این ارزش‌ها، با ظهور طبقات جدید مورد اشاره و با بهره‌گیری از منابع رانت و یا قدرت به فسادهای کلان اقتصادی تا استفاده از تسهیلات بانکی با سواستفاده از منابع مردمی، مانند فریب مردم در استفاده از املاک آن‌ها به عنوان وثیقه تا پرداخت رشوه به بانکداران و دلالان اقتصادی، بخش مهمی از بهره‌کشی اقتصادی را در کنار سایر بهره‌کشی‌ها -نظیر سواستفاده‌ی جنسی-، ممکن ساخته است. این اتفاق همواره در بین طبقات مورد نظر فربه‌تر می‌شود. با کشف برخی از اختلاس‌ها و فسادهای مالی در زمان‌های متعدد و در دولت‌های مختلف، تنها شاهد جابه‌جایی این شیوه‌ی بهره‌کشی‌ها در نزد طرفداران دولت‌های مختلف هستیم.
قاچاق مواد مخدر، کالا و ارز و بهره کشی اقتصادی
در سال‌های گذشته شاهد بهره‌کشی‌های متعددی در عرصه‌ی “حمل تضمینی بار قاچاق”، در پرونده‌های مختلف کیفری بوده‌ام و وکالت تعدادی از قربانیان را بر عهده داشته‌ام. به عنوان نمونه زنان متعددی در زندان‌ها هستند و یا برخی از آن‌ها اعدام شدند که صرفاً به دلیل فقر و یا برای رفع نیازهای کوچکی از زندگی خود، ناچار به حمل مواد مخدر بر روی بدن خود شده‌اند. این افراد به دلیل این‌که امکان عفو زنان زندانی مواد مخدر بیش از مردان است و از سویی دیگر امکان مشکوک شدن مامورین مبارزه با مواد مخدر به زنان اندکی کم‌تر از مردان است، مورد بهره‌کشی مدرن در مسیر حمل پر ارزش مواد مخدر از مسیر شرق به غرب کشور قرار می‌گیرند. کودکان و مردان دارای مشکلات مالی و متحمل بحران‌های فردی و اجتماعی نیز در این دسته یافت می‌شوند. مصرف بیش از حد مواد مخدر در کلان شهرها و تامین بازار پر رونق این عرصه قطعاً به استخدام کارگرانی نیاز دارد که از حاشیه‌ی جوامع و خانواده‌های فقیر می‌آیند. در مقررات مبارزه با مواد مخدر هیچ بخشی به روشنی، به این موضوع نمی‌پردازد و بین صاحبان و به اصطلاح لردهای مواد مخدر و کارگران حامل مواد مخدر تفاوت فاحشی دیده نمی‌شود. این طبقاتِ فقیر هستند که همواره مورد سواستفاده‌ی افراد فاسد قرار می‌گیرند و به وسیله‌ی دستگاه قضایی نیز از دار مجازات تا زندان‌های طویل المدت در انتظارشان است. در مواردی نیز افرادی به سبب این‌که مورد معامله‌ی قاچاقچیان قرار می‌گیرند تا زندان و مجازات را تحمل کنند، ناچار به اعتراف به گناه می‌شوند. تمهیدات حقوقی برای مبارزه با این پدیده نیز در ساختار حقوقی پیش بینی نشده است.
به سامان نبودن جامعه، امکان قاچاق کالا و ارز را نیز در سطح گسترده‌ای فراهم نموده است. اگر به طور نمونه پاساژ علاءالدین در خیابان جمهوری را به عنوان مقصد تلفن‌های همراه لوکس در نظر بگیریم و امکان دیدن پشت پرده‌ی آن را داشته باشیم خواهیم دید که قاچاقچیان مستقر در دبی و تهران، چگونه از زنان و مردان مختلف برای حمل کالاهای خود بهره‌برداری می‌کنند و تنها در بخش کوچکی از سود با آن‌ها شریک هستند و در فرضِ زیان، تنها حامل، متحمل آن می‌شود. همین موضوع از قاچاق کالاهای پزشکی و بیمارستانی تا قاچاق طلا و ارز را نیز شامل می‌شود و اقتصاد نابه‌سامان به این نوع بهره‌کشی دامن بیش‌تری می‌زند. همه‌ی کارگران این بخش‌ها در خدمت سود جویان خرد و درشت این بخش اقتصادی قرار دارند.
***
آن‌چه در بالا آمد، بخش‌هایی از سواستفاده از قدرت، قانون، منابع اقتصادی و حقوق سنتی است که فساد گسترده‌ای را به راه انداخته و امکان بهره‌کشی و برده داری مدرن را از درون خانواده‌ها و مزارع و محیط‌های کار تا باندهای حکومتی و غیر حکومتی فراهم کرده است. تکرار این مجموعه از فسادهای مختلف، عدم اراده‌ی لازم برای مبارزه با همه‌ی اشکال تازه‌ی این پدیده‌ی شوم را تداعی می‌نماید. البته لازم به اضافه کردن است که اراده بر واکنش نشان دادن و یا ندادن به فسادهای مختلف، تنها بخش‌های اندکی از آن‌ها را پیش رو قرار می‌دهد. بدیهی است آن‌چه در این‌جا بیان شد، به عنوان نمونه است که برای آشنایی با این موضوع و اندیشه درباره‌ی آن‌ها با خوانندگان گرامی به اشتراک می‌گذارم و با توسعه‌ی مفهوم بهره کشی، ممکن است در اطراف ما مصادیق عدیده‌ی دیگری نیز یافت گردد.

زندان تهران بزرگ؛ دست‌کم ۵۲ جوان زیر ۳۲ سال در انتظار اعدام

 خبرگزاری هرانا – در زندان تهران بزرگ (فشافویه) دست‌کم ۵۲ جوان با اتهامات مربوط به مواد مخدر با احکام تایید شده اعدام در صف سپرده شدن به چوبه دار انتظار می‌کشند. سن این زندانیان همگی زیر ۳۲ سال است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در زندان تهران بزرگ (فشافویه) دست‌کم ۵۲ جوان با اتهامات مربوط به مواد مخدر با احکام تایید شده اعدام، در تیپ ۱ و ۲ این زندان در صف سپرده شدن به چوبه دار انتظار می‌کشند.
در حال حاضر ۳۲ زندانی در تیپ یک و ۲۰ زندانی درتیپ دو این زندان، جمعا ۵۲ زندانی با احکام تایید شده اعدام نگهداری می شوند.
یک منبع مطلع پیش از این به هرانا گفته بود: “بعد از اعتصابات و شورش های محکومین اعدام واحد دو زندان قزلحصار، حدود ۱۰۰ زندانی از واحد دو به زندان تهران بزرگ معروف به فشافویه منتقل شدند.”
بزودی طی گزارشات تکمیلی مشخصات این زندانیان توسط هرانا منتشر خواهد شد.

مادرمریم نقاش زرگران: «هر لحظه انتظار دارم یک خبر بد برسد.»






آنچه مادر مریم نقاش زرگران درباره وضعیت دخترش روایت می‌کند تجربه تلخ تمامی خانواده‌هایی است که زندانی سیاسی و عقیدتی دارند.
به گزارش «محبت نیوز» – وخامت حال مریم نقاش زرگران، نوکیش مسیحی زندانی در اوین، در بیستمین و دومین روز اعتصاب غذا او را بار دیگر به بهداری کشاند، جایی که پیشتر به خاطر بدرفتاری با وی از رفتنش امتناع می‌کرد.
این زندانی عقیدتی باوجود تأیید پزشکی قانونی بر بیماری قلبی روز سه‌شنبه پنجم مرداد در پی افت شدید فشار به بهداری منتقل شد تنها کاری که پزشکان مستقر در زندان اوین می‌توانستند برای او انجام دهند سرم بود و آمپول تقویتی.
اوضاع جسمی و روحی او آنقدر نگران کننده شده که زهرا پورنوحی لنگرودی، مادر این زندانی از رسانه‌ها خواسته تا صدایش را به گوش مسئولین برسانند.
او که پیشتر هم در پیام ویدیویی با شرح مختصری از وضعیت جسمی خودش و دخترش از مسئولان جمهوری اسلامی درخواست کرد تا به وضعیت فرزندش رسیدگی کنند این‌بار اما ناامیدتر گفته «هر لحظه انتظار دارم یک خبر بد برسد.»
آنطور که خانم پورنوحی می‌گوید «خواهر مریم برای گرفتن خبر احوال او به اوین مراجعه کرده که به او گفته‌اند افت شدید فشار خون داشته و بهداری منتقل شده»، اما این همه ماجرا نیست، ماه‌های طولانی زندان و تهدید و بلاتکلیفی  این نوکشیش مسیحی را دچار افسرگی روحی کرده و متاسفانه مادرش می‌گوید: «هر لحظه امکان دارد دست به کاری بزند که نباید»
تحت دستور نهادهای امنیتی، دادستانی از حق آزادی مشروط نقاش‌زرگران خودداری می‌کند. مسئولین زندان از مریم نقاش زرگران درخواست کرده‌اند که به اعتصاب خود پایان دهد اما او گفته تا زمان رسیدن به خواسته‌اش به اعتصاب ادامه خواهد داد.
مریم نقاش زرگران، پس از ۱۱ روز اعتصاب غذا، روز دوشنبه ۱۷ خردادماه با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیونی به مرخصی درمانی اعزام و در هفتم تیرماه در پی عدم تمدید مرخصی به زندان اوین بازگشت و دوباره دست به اعتصاب غذا زد.
مریم نقاش زرگران، ابراهیم فیروزی، نرگس محمدی و کمی‌دورتر شهروندان دو تابعیتی همچون سعید عابدینی، جیسون رضائیان، امیر حکمتی، نصرت‌الله خسروی رودسری و حتی شهروندان دیگر کشورهای دنیا از جمله سه‌کوهنورد آمریکایی، ملوانان انگلیسی و آمریکایی، برای جمهوری اسلامی تفاوتی ندارد آنقدر فشار برزندانیان وارد می شود و آنقدر وکلا را برای دسترسی به پرونده موکلانشان محدود می‌کنند که تنها راهی که برای نجات زندانی باقی می‌ماند، درخواست و خواهش‌ خانواده‌های آنها برای رسیدگی یا بهبود وضعیت عزیزانشان در زندانی شان است.
آنچه مادر مریم نقاش زرگران درباره وضعیت دخترش روایت می‌کند تجربه تلخ تمامی خانواده‌هایی است که زندانی سیاسی و عقیدتی دارند.
او نیز همچون دیگران بارها برای ملاقات فرزنش به اوین مراجعه کرده و موفق به دیدار نشده، بارها تماس تلفنی گرفته و موفق به شنیدن صدای فرزندش نشده، بارها برای پیگیری پرونده با بازجو، قاضی و رابط‌ها تماس گرفته و به عناوین مختلف پاسخ درستی به او نداده‌اند و اینگونه چهره قوه قضائیه در جمهوری اسلامی نهادی که طبق قانون اساسی و اصل تفکیک قوا باید مستقل عمل کند، تحت سیطره نهادهای امنیتی از جمله اطلاعات و سپاه قرار دارد.

حزب مردم دانمارک خواهان توقف ورود مسلمانان شد

قائم مقام حزب ضد خارجی مردم دانمارک: «من نمی گویم همه مسلمانان تهدید تروریستی هستند اما معتقدم تمام تهدیدات تروریستی از جوامع اسلامی می آید!»
به گزارش«محبت نیوز» حزب ضد خارجی مردم دانمارک طرحی را برای ارائه در مجلس این کشور در دست بررسی دارد که بر اساس آن ورود مهاجران از کشورهای اسلامی به دانمارک برای مدت ۴ تا ۶ سال ممنوع شود.
به نوشته وب سایت”دانمارک چه خبر” این خبری است که Søren Espersen قائم مقام حزب مردم دانمارک در اختیار رسانه ها قرار داده است.
به گفته اسپرسون با توجه به ترورهای اخیر که در کشورهای مختلف اروپا رخ داده است لازم است هر چه سریعتر مقامات دانمارکی صدور ویزا به مهاجرانی که از کشورهای مسلمان به دانمارک می آیند را متوقف کنند.
او به روزنامه برلینسکه گفته «ما مجبوریم ورود مسلمانان به کشورمان را برای یک مدت زمان مشخص متوقف کنیم.»
آقای اسپرسون نام این طرح را «توقف ورود مسلمانان» گذاشته و اضافه کرده منظور او تنها پناهجویان نیستند بلکه باید از ورود هر فردی که از یک کشور اسلامی به دانمارک می خواهد بیاید جلوگیری کرد.
قائم مقام حزب ضد خارجی مردم دانمارک در پاسخ به این سئوال که آیا به نظر او همه مسلمانان برای کشور دانمارک خطرناک هستند خودداری کرده است اما گفته کنترل کسانی که از کشورهای اسلامی به دانمارک می آیند بسیار دشوار است.
او اضافه کرده: «من نمی گویم تمام پناهجویانی که از تابستان سال گذشته به دانمارک آمده اند داعشی هستند اما می گویم این فرضیه غلط نیست که فکر کنیم برخی از افراد با پوشش پناهجو از طرف داعش به اروپا آمده اند.»
آقای اسپرسون حرفهای خود را اینگونه به پایان برده است: «من نمی گویم همه مسلمانان تهدید تروریستی هستند اما معتقدم تمام تهدیدات تروریستی از جوامع اسلامی می آید!»
طرح موضوع توقف صدور روادید به مسلمانان و شهروندان کشورهای اسلامی برای نخستین بار از سوی دونالد ترامپ نامزد جمهوری خواه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مطرح شد.

مکارم‌شیرازی: امام زمان با چیزی شبیه بشقاب پرنده ظهور میکند!

خبرگزاری فارس برای چندمین بار ایستگاه مکارم شیرازی مرجع تقلید شیعه را گرفت.
خبرگزاری فارس آنقدر مکارم شیرازی را در خصوص تجهیزات و شکل ظهور امام دوازدهم شیعیان سوال پیچ کرده که این مرجع تقلید مجبور شده با ارائه انواع و اقسام تفسیرها، روایات و احادیث از امامان شیعه احتمال بدهد مهدی موعود با بشقاب‌پرنده ظهور خواهد کرد.
خبرگزاری وابسته به سپاه یک هفته پس از آنکه از این مرجع تقلید پرسید: «آیا امام زمان با شمشیر قیام می‌کند؟» این هفته نیز به تجهیزات دیگر او پرداخته و در گزارشی با عنوان: «چگونه امام زمان بر دنیا مسلط می‌شود» به نقل از مکارم به روایاتی از امام ششم شیعیان در این باره پرداخته است.
به نوشته این خبرگزاری در عصر انقلاب جهانی مهدی نه فقط مسأله عقب‌گرد صنعتی وجود ندارد، بلکه صنایع و تکنولوژی به طرز بی‌سابقه‌ای گسترش می‌یابد، ولی تنها در مسیر منافع انسان‌ها و تحقق بخشیدن به آرمان حق‌طلبان و آزادیخواهان و تشنگان حق و عدالت.
گویا جعفر صادق (امام ششم شیعیان) در حدیثی گفته مهدی سوار بر ابری است که در آن غرش رعد و شدت صاعقه یا برق است؛ او بر این وسیله سوار می‌شود؛ آگاه باشید او به زودی بر ابرها سوار می‌شود و صعود به آسمان‌ها و زمین‌های هفتگانه می‌کند.
به گفته این مرجع تقلید منظور از ابر، این ابر معمولی نیست؛ زیرا ابرهای معمولی وسیله‌ای نیستند که بتوان با آن‌ها سفر فضایی کرد؛ آنها در جو نزدیک زمین در حرکتند و با زمین فاصله ناچیزی دارند و نمی‌توانند از آن بالاتر بروند؛ بلکه اشاره به وسیله فوق‌العاده سریع‌السیری است که در آسمان به صورت توده‌ای فشرده از ابر به نظر می‌رسد، غرشی همانند رعد، و قدرت و شدتی همچون صاعقه و برق دارد و به هنگام حرکت، دل آسمان را با نیروی فوق‌العاده خود می‌شکافد و همچنان به پیش می‌رود و می‌تواند به هر نقطه‌ای از آسمان حرکت کند.
و به این ترتیب، یک وسیله مافوق مدرن است که شبیه آن را در وسایل کنونی نداریم؛ تنها در میان بشقاب‌های پرنده و وسایل سریع و سرسام‌آور فضایی که امروز داستان‌هایی از آن بر سر زبان‌ها است و نمی‌دانیم تا چه حد جنبه واقعی و عملی دارد، ولی به هر صورت بشقاب پرنده هم نیست.
گروهی مفسیرین بر این باورند که خبرگزاری فارس به قول معروف ایستگاه مکارم را گرفته و درصدد است با چرندیاتی که او می‌بافد وجهه مراجع تقلید را به طور نرم مخدوش کند.

مسیحیان در خاورمیانه به شهروندان درجه دو تبدیل شده‌اند

ابراز نگرانی اسقف اعظم عراق در مورد وضعیت نگران کننده مسیحیان در خاورمیانه
به گزارش«محبت نیوز» تئوفیلوس جورج صلیبا، اسقف اعظم مسیحیان عراق که مقر خدمت او در شهر موصل است اما در حال حاضر در تبعید در بیروت زندگی می‌کند، در مصاحبه‌ای که در ماه ژوئن انجام شده، اما روز جمعه (۸ مرداد / ۲۹ ژوئیه) در نشریات کلیسایی اتریش منتشر شده، خطاب به سیاستمداران اروپایی گفت: «شما هیچ اطلاعی از فرهنگ این مهاجران ندارید.»
تئوفیلوس جورج صلیبا بر این نظر است که «اروپا با خطر جنگ با مسیحیان به همان شکلی که در خاورمیانه جریان دارد، روبروست».
او گفت: کشورهای اروپایی مانند سوئد هیچ اقدامی در مقابله با تهدیدهای افراط‌گرایان در قبال پناهجویان نمی‌کنند.
به گزارش خبرگزاری کلیسای کاتولیک آلمان اسقف اعظم مسیحیان عراق در ادامه سخنانش تاکید کرد که اگر این فرایند ادامه یابد اروپا در ۱۰ سال آینده با “روزهای بسیار سختی” روبرو خواهد بود.
تئوفیلوس جورج صلیبا توضیح داد که در حال حاضر در سوریه “نسل‌کشی” مسیحیان در جریان است.او گفت: مسیحیان در سوریه به شدت تحت‌ تعقیب هستند. داعش آنها را می‌رباید و می‌کشد.
او این اقدامات را تروری برنامه‌ریزی شده خواند و افزود: انجمن‌های مسیحی در دو کشور عراق و سوریه در حال نابودی هستند و نهادهای دولتی این کشورها و سازمان‌های امدادگر بین‌المللی با مسیحیان چون “شهروندان درجه دوم” رفتار می‌کنند.
 اسقف اعظم مسیحیان عراق با انتقاد از رسانه‌های جمعی کشورهای عربی گفت که آنها خاموش هستند و در این باره سخنی نمی‌گویند و اعتراضی هم اگر بشود درباره ضربه‌هایی است که داعش به مسلمانان یا “ایزدی‌ها” وارد می‌سازد.
او گفت: «تنها شمار بسیار کمی می‌دانند که زندگی مسیحیان در عراق و سوریه به کلی به غارت رفته و برای بسیاری از مسیحیان دیگر چیز جز جانشان باقی نمانده است.»
تئوفیلوس جورج صلیبا با اشاره به زندگی مسیحیان پناهجو در لبنان نیز گفت: این مسیحیان زندگی بسیار سختی دارند و دولت این کشور به آنها اجازه فعالیت‌های اقتصادی نمی‌دهد. به همین جهت است که همه پناهجویان مسیحی سوری و عراقی مایل هستند به کشور خود برگردند.
اسقف اعظم مسیحیان عراق در انتهای این مصاحبه گفته است که خاورمیانه احتیاج به صلحی فوری دارد و برقراری صلح در دست آمریکا و روسیه است. این دو کشور اما به نظر می‌رسد هیچ علاقه‌ای به برقراری صلح ندارند و “گمان من این است که دوطرف سعی می‌کنند آتش بحران در منطقه همچنان برافروخته باقی بماند.”

Mittwoch, 27. Juli 2016

‘قاتل کشیش فرانسوی’ به طور مشروط آزاد بود !

به گزارش «محبت نیوز» فرانسوا مولینز دادستان فرانسوی، مظنون را عادل کرمیشه ۱۹ ساله معرفی کرد که سال گذشته به خاطر تلاش برای رسیدن به سوریه بازداشت شده بود.
به نقل از بی بی سی،‌ کرمیشه و یک مهاجم مسلح دیگر پیشتر در روز سه شنبه پنج نفر را در کلیسایی در نزدیکی روآن در شمال فرانسه به گروگان گرفتند و گلوی ژاک همل، کشیش ۸۴ ساله کلیسا را بریدند. کرمیشه در حمله پلیس کشته شد و یکی دیگر از گروگان‌ها هم زخمی شده‌ و حال او وخیم گزارش شده است.
  • بیشتر بخوانید : اسلامگرایان تندرو«کشیش مسیحی» فرانسوی را سر بریدند
آقای مولینز گفت که دو مهاجم حامل یک “بمب قلابی که در کاغذ آلومینیومی پوشیده شده بود” بودند. آنها همچنین سلاح های دستی همراه داشتند.
این دو گروگان‌گیر پنج نفر، از جمله کشیش همل و دو خواهر روحانی را در کلیسایی در منطقه سن‌اتین‌ دو‌ رووری در ۱۲۵ کیلومتری شمال غربی پاریس گروگان گرفته بودند.
سه گروگان دیگر بدون هیچ آسیبی آزاد شدند.
برای “مهار” گروگان‌گیرها، پلیس فرانسه بسرعت وارد عمل شد چون بر اساس گزارش‌ها، یکی از خواهران روحانی توانسته بود از کلیسا فرار و پلیس را مطلع کند.
آقای مولینز گفت که از سه نفر از گروگان ها به عنوان سدی برای منع ورود پلیس استفاده شد.
به گفته او وقتی این سه نفر نهایتن رها شدند مهاجمان آنها را دنبال کردند و فریاد “الله اکبر” سردادند.
به گزارش خبرنگاران محلی گروگان‌گیرها هنگام ورود به کلیسا فریاد می‌زدند “داعش”.
گزارش ها حاکیست کرمیشه سعی کرده بود به سوریه سفر کند اما مقامات ترکیه مانع از این سفر شده‌ بودند.
مانوئل والس نخست‌وزیر این کشور در توئیتر این حمله را “وحشیانه” توصیف کرد و فرانسوا اولاند رییس‌جمهور و برنار کازانوو وزیر کشور فرانسه از محل حادثه دیدن کرده‌اند.
آقای اولاند به خبرنگاران گفت: “داعش به ما اعلام جنگ داده و باید با تمام قوا با آنها بجنگیم اما همزمان باید به قانون هم احترام بگذاریم.”
رییس‌جمهور فرانسه تهدید داعش را “بسیار جدی” خواند و از مردم این کشور خواست وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کنند.
او همچنین گفت این تهدید منحصر به فرانسه نیست و بعنوان مثال آلمان هم با مسئله‌ای مشابه روبرو است.
خبرگزاری اعماق، وابسته به داعش، عاملان این حمله را “دو سرباز داعش” خوانده که به فراخوان برای حمله به “صلیبیون متحد آمریکا” پاسخ داده‌اند.
ده روز پیش، پس از حمله یک مرد با کامیون به مردم در روز ملی فرانسه در شهر نیس، وضعیت اضطراری در این کشور سه ماه دیگر تمدید شد.
در آن حادثه ۸۴ نفر کشته و حدود سیصد نفر زخمی شدند.

پس لرزه های حضور پناهجویان مسلمان همچنان اروپا را میلرزاند

به گزارش«محبت نیوز» یک پناه‌جوی ۲۷ ساله مسلمان سوری یکشنبه شب ۲۴ ژوئیه/ ۳ مرداد خود را در برابر درب ورودی یک فستیوال موزیک منفجر کرد. بر اثر این انفجار فرد انتحاری درگذشت و ۱۵ نفر زخمی شدند.
بعد از ظهر دوشنبه چهارم مرداد و در حالی که مقام‌های امنیتی و قضایی آلمان به تشریح یافته‌های خود در مورد عامل حمله انتحاری یکشنبه‌شب می‌پرداختند، گروه حکومت اسلامی از طریق شبکه خبری منسوب به خود، اعماق، مسئولیت این حمله را پذیرفت و ادعا کرد که عامل این انفجار «یکی از سربازان حکومت اسلامی» بوده است.
این چهارمین رویدادی است که در هفتۀ گذشته افکار عمومی را در آلمان نگران کرده است. در روز دوشنبه پیش یک پناهندۀ ۱۷ ساله که در بارۀ ملیّت افغان و یا پاکستانی وی تردید وجود دارد با کارد و تبر به مسافران یک قطار در “بایرن” حمله کرد و پیش از آنکه توسط مأموران پلیس کشته شود ۵ نفر را زخمی کرد. او در ویدیوئی اقدام خود را مبارزه با کفّار توصیف کرده بود. جمعه پس از آن، یک جوان ۱۸ سالۀ ایرانی-آلمانی با حمله به مردم در یک مرکز خرید در شهر “مونیخ” ۹ تن را کشت، ۳۵ نفر را زخمی کرد و به زندگی خود پایان داد. مقامات آلمان این کشتار را «جنون آمیز» دانسته و ارتباطی میان آن و گروه‌های جهادگرا برقرار نکرده اند. یکشنبه، یک پناه جوی ۲۱ ساله سوری در شهر “روتلینگن” در منطقۀ اشتوتگارت با کارد و تبر یک زن را کشت و ٣ تن را زخمی کرد.
افزایش شمار درخواست‌های پناهندگان عمدتن مسلمان در آلمان و ثبت رکوردی تاریخی در این زمینه، این نگرانی را به وجود آورده بود که جو ستیزه‌جویی علیه پناهجویان در کشور افزایش یابد.
اکنون و با ثبت فجایعی اینچنینی می توان گفت نگرانی مردم آلمان در قبال مساله ورود مسلمانان به این کشور بی مورد نبوده است.  واقعیت این است که اختلافات فرهنگی و مذهبی، گسترش احساسات مهاجرستیزی را در اروپا رقم زده اند و حوادثی هم از این قبیل در تشدید اختلافات و وحشت از اسلام اثر گذار خواهند بود.

روزنامه های تهران، از ایرانیان مهاجر تا جوانان دین گریز





کیهان ترافیک سنگین آخر هفته در مرز بریتانیا و فرانسه را در تیتر اصلی خود نقل کرده و آن را شاهدی بر بازگشت تیری خوانده که عرب به سمت جمهوری اسلامی پرتاب کرده بود.
به نوشته این روزنامه تندرو: تمام شواهد و مدارک نشانگر این است که تیری که غرب با راه‌انداختن غائله تکفیری‌ها به سمت نظام جمهوری اسلامی پرتاب کرد، اکنون کمانه کرده و درست به سمت غربی‌ها و صاحبان همان تکفیری‌ها بازگشته است.
برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه در کنار آمریکا و صد البته برخی مرتجعین عرب و ترکیه تکفیری‌ها را در منطقه جمع و در قالب گروه‌های تروریستی سازمان‌دهی کرده و آنها را به سمت سوریه و عراق اعزام کردند.
کیهان اضافه کرده: حملات تروریستی ماه‌های اخیر در فرانسه، بلژیک، آمریکا و اکنون در آلمان به خوبی این واقعیت را نشان می‌دهد که میلیون‌ها اروپایی و آمریکایی نیز حالا دیگر باید مثل مردم سوریه، عراق و یمن هر روز با ترس از خواب بیدار شوند و زندگی در سایه وحشت را تجربه کنند. امروز امنیت در غرب مدرن تبدیل به یک کالای نایاب شده است.
این گزارش به ده‌ها هزار نفر اشاره کرده که در شهر مرزی دوور به خاطر تشدید تدابیر امنیتی که به خاطر ترس از حملات تروریستی در فرانسه صورت گرفته، آواره و سرگردان کرده و شدت آن به حدی بود که هلی‌کوپترهای پلیس مجبور شدند هزاران بطری آب را بین مسافران گرفتار در ترافیک پخش کنند. مقامات انگلیس هشدار داده‌اند که این وضعیت ممکن است حالا حالاها ادامه داشته باشد.
فرهیختگان در گزارشی پیرامون حوادث اخیر اروپا با اشاره تیراندازی در مونیخ و پرونده یک جوان آلمانی ایران از قول دبیرکل شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور نوشته «پنج تا شش میلیون ایرانی خارج از کشور زندگی می‌کنند.» این رقم معادل هفت درصد جمعیت کشور اعلام است و نشان می دهد . روند مهاجرت ایرانیان در سال‌های اخیر بیشتر از گذشته شده و و به قول معاون پارلمانی وزیر خارجه این روند از سال ۸۸ شدت گرفته و ایرانیان بیشتری به کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌اند.
این روزنامه با اشاره به ایرانیان مهاجر خصوصا در کشورهایی مانند آمریکا و کشورهای اروپایی که جمعیتی نخبه، دانشگاهی و فعالان اقتصادی اند نوشته: اما فجایعی مانند آنچه در مونیخ رخ داد می‌تواند شرایط را برای این افراد متفاوت از گذشته کند. در سال‌های اخیر اولین بار حادثه گروگانگیری در استرالیا برای ایرانیان تاثربرانگیز بود.
به نوشته فرهیختگان: گرچه بعد از حمله علی سنبلی جوان مسلح در مرکز خرید مونیخ، رئیس پلیس این شهر گفت پلیس آلمان هیچ‌گونه ارتباطی بین مهاجم و جامعه ایرانیان فرهیخته قائل نیست و کماکان نگاه مثبت به ایرانیان جاری و ساری خواهد بود نگرانی در میان ایرانیان مهاجر در اروپا شدت گرفته است به خصوص بین ایرانیانی که در سال های اخیر در آرزوی زندگی مرفه به این کشور اروپایی سفر کرده اند و هنوز پذیرفته نشده‌اند، از سوی شهروندان کشورهای میزبان نیز تحت فشار هستند.

۱۵۰ نفر با هم

پوریا عالمی در ستون طنز شرق با اشاره به سخن فرمانده انتظامی غرب که از دستگیری ۱۵۰ دختر و پسر در یک پارتی شبانه خبر داد نوشته: سه نفر برای من حکم تجمع خشونت‌آمیز دارد. بعد مردم ۱۵۰ نفری پارتی می‌کنند. به نظر من جای اینکه پلیس برود این جوانان را دستگیر کند، باید شبکه کودک و نوجوان با خاله شادونه برود سراغ این جوانان، چون معلوم است دلشان خیلی خوش است. والا. جشن تولد ۱۵۰ نفر؟ یعنی اگر پدر و مادر طرف هم دعوت بودند می‌شد تبدیلش کرد به مجلس عروسی.
طنزنویس شرق افزوده: به نظرم آمریکا هیچ کاری از دستش برنمی‌‌آید و به ما نمی‌تواند ضربه بزند. یعنی جای دستگیری این جوان‌ها، اگر شبکه خبر این دوستان را نشان می‌داد که تحت هر شرایطی، یعنی در تحریم، با برجام، بی‌برجام، پسابرجام و هر حالت دیگر، به پارتی مشغول هستند، کلا آمریکا و اروپا از فشار روی ایران دست برمی‌داشتند.
Image captionمبارزه با فساد - کارتون احمد رضا سهرابی، اعتماد

عدم محبوبیت دولت و مبارزه با فساد

کیهان در سرمقاله خود مدعی شده که در زمان بررسی نتایج انتخابات که اصلاح طلبان سخن از پیروزی این جناح می گفتند تصور نداشتند که به این زودی حقیقت آشکار می شود. تا آنجا که مراکز نظرسنجی داخلی و خارجی‌، آثار آن حوادث را چونان سونامی بر پیکر اعتبار آن جریان دانسته و قائل به کاهش شدید محبوبیت و مقبولیت آنان شدند. به‌عنوان نمونه، فیش‌های حقوقی نجومی، دست دولتمردانی را رو کرد که مدعی بودند گذشتگان غارت‌ها کرده‌اند و خودشان پاک‌دستند.
حسین شمسیان در سرمقاله این روزنامه تندرو روگردانی مردم از دولت روحانی را قطعی دیده و افزوده: دلیل برای رویگردانی، کارنامه تقریبا خالی و بی‌محتوای دولتی بود که با هزاران وعده رنگین به روی کار آمده بود. این کارنامه آنقدر خالی هست که کوچک‌ترین عملی در آن‌، باید هزار بار بزرگنمایی شود تا اندکی به چشم بیاید. اگر وزیری در ایام هفته دولت، به افتتاح «اتاق شیردهی کودک» در یک فرودگاه می‌پردازد، معلوم است چه کارنامه‌ای دارد و اگر دیگری به مراسم افتتاح چند مرکز درمانی می‌شتابد، طبیعی است که برای بزرگ دیده شدن، دستاورد همه سال‌های پرشکوه پس از انقلاب را انکار کند.
در پایان این مقاله امده: مدعیان زیرکی و سیاست غیر الهی در موارد بسیاری از دوقطبی‌سازی در جامعه حداکثر بهره‌برداری را می‌کنند. دوقطبی‌سازان می‌کوشند مردم را متقاعد کنند که باید از ترس آن جریان نامطلوب به دیگری که آن نیز نشان داده است قابل اعتماد نیست پناه برد! حال آنکه خداوند هیچ‌گاه مومنین را بی‌پناه و ناگزیر بین دو «بد» رها نمی‌کند.
اعتماد در سرمقاله خود با عنوان محک تجربه مبارزه با فساد نوشته: قضیه فیش‌ها موجب شد كه برخی رسانه‌های اصولگرا از نوع تندروهای آنان خیلی ذوق‌زده شده و به قول معروف علیه دولت دور بردارند، ولی در همین فاصله دو اتفاق جالب افتاد و نشان داد كه در‌های این رسانه‌ها همچنان بر پاشنه سابق می‌گردد و نباید انتظار داشت كه در مبارزه با این موارد جدی باشند.
نخستین مورد مربوط به پرونده یك آقازاده است كه رقم بسیار كلانی برنج از دولت خریداری كرده است و فرصتی گرفته تا پول را مسترد دارد و برای این كار ملك چند میلیاردی پدرش را وثیقه این بدهی قرار داده است ولی حالا به قول معروف دبّه درآورده و مدعی است كه برنج‌ها را گران خریده است.
اعتماد با اشاره به دفاع و حمایت چند رسانه اصولگرا از آقازاده به مورد دوم پرداخته: نوشتن چك از سوی سعید مرتضوی به حساب بابك زنجانی با رقمی معادل دو میلیارد ین ژاپن اضافه‌تر بر مبلغ قرارداد است. در گزارش به نقل از وكیل شاكیان آمده است كه:«در قرارداد عدد ٨٠ میلیارد ین ژاپن تعیین شده اما رقم چك‌های صادرشده ٨٢ میلیارد ین است؛ یعنی در همین مرحله هم دو میلیارد بیش از آنچه لازم بوده، از حساب سازمان تامین اجتماعی چك صادر شده؛ ببینید ما اینجا با به‌خطر انداختن منافع گروه زیادی از مردم كشور روبه‌رو هستیم.
اعتماد نوشته: اینكه به‌راحتی دو میلیارد ین بیشتر از آنچه حتی در قرار بین دو نفر هم گذاشته شده، خرج می‌شود. آقای مرتضوی گفته‌اند كه من خسته بودم و آخر شب بود؛ بنابراین سهو قلم پیدا كردم. اما شما فكر كنید كه این سهل‌انگاری در یك مورد فقط دو میلیارد ین از داشته‌های بیمه‌شدگان را بر باد داده است. اما مساله اصلی اصولگرایانی است كه موضع ضد فساد می‌گیرند و نسبت به فیش‌های حقوقی كه حداقل از منظر رسمی قانونی بوده‌اند، معترض هستند ولی در برابر این تخلفات سكوت پیشه می‌كنند، سهل است كه در مقام ماله‌كشی و دفاع از فساد برمی‌آیند.

زبان گویای دولت كجاست؟

محمدعلی ابطحی در مقاله ای در پیش بینی کرده حسن روحانی در انتخابات آینده ریاست جمهوری رقیبی نخواهد داشت و بیشترین ارا را کسب می کند اما تاکید کرده: صرف باور به كسب اكثریت مطلق آرا از سوی حسن روحانی، نه‌تنها كافی نیست بلكه اگر فكر جذب آرا را از اذهان دور كند، جرم نیز هست. قابل قبول نیست كه مجموعه‌ای از دولتمردان با شعار اینكه تو بهترین هستی، از جذب آرای مردم غافل شوند.
این فعال سیاسی پیشنهاد کرده: بیان مشكلات دولت با مردم است؛ مشكلاتی كه اگر همچنان تداوم یابد به معضلی بزرگ برای دولتمردان تبدیل خواهد شد. مشكلی كه به این معنا نیست كه در مقام حل آن تنها به قرائت بیانیه رییس‌جمهور اكتفا شود. پس در این بین نقش وزیران كابینه چه می‌شود؟ آنان چرا باید عرصه را خالی كنند در حالی كه می‌توانند به‌خوبی از عملكرد دولت دفاع كرده و در برابر همه اتهاماتی كه به كل كابینه زده می‌شود، پاسخ‌های مناسب دهند؟ آن هم در شرایطی كه فضای مجازی به‌شدت در اختیار مخالفان دولت قرار دارد و امكانات رسانه‌ای گسترده‌ای نیز برای آنان مهیا است.
مقاله اعتماد به این جا رسیده که: مورد دیگر، حل حواشی و شایعات پیرامون است. شاید اینجا تنها موردی باشد كه رییس‌جمهور خود باید وارد عرصه شود و حواشی و شایعات مطرح شده طی چند وقت اخیر را با مردم مطرح سازد. همانطور كه خود رییس جمهور عنوان داشته‌ كه باید در بیان پاره‌ای از مسائل لكنت زبان را كنار گذاشت، پس انتظار هم این است كه صریح‌تر و شفاف‌تر وارد گود شود و اگرچنانچه چنین مسائلی را قبول ندارد، با مردم در میان بگذارد.
Image copyrightIRAN
Image captionرویای صلح - کارتون جمال رحمتی، ایران

برخورد حکومت با جوانان

اعتماد در سرمقاله به اخبار تازه درباره خبرهای تازه از هنجارشکنی جوانان ایران پرداخته و نوشته:عملكرد یك حكومت بیشترین تاثیر را در جذب یا دفع نسل جوان دارد و طبعا كاركرد یك حكومت به نام دین، می‌تواند گرایش به دین را در این نسل تقویت یا تضعیف كند. اگر قادر به تامین معیشت مردمش باشد و نسل جوان را از نظر حل مسائل عادی مورد نیازش اقناع كند، حتما گرایش به ارزش‌های مورد قبول خود را تسهیل خواهد كرد اما وقتی نسل جوان در عمل شاهد تامین نیازهای اولیه خودش نیست و همزمان در معرض معرفی و تبلیغ الگوهای فرهنگی و سبك زندگی دیگران قرار دارد، طبیعی است كه از ما فاصله بگیرد.
به نوشته این مقاله: جوانی را فاصله میان شروع بلوغ جنسی تا پایان حل مشكلات مربوط به كار و مسكن و ازدواج تعریف كرده‌اند و این در كشور ما یعنی بخش بسیار بزرگی از جمعیت. جمعیتی كه در سن ١٢ تا ٣٢ سالگی قرار دارد، آنقدر در وضعیت كشور تاثیرگذار است كه نمی‌توان از آن غافل بود ولی متاسفانه نوع برخورد ما با این نسل به گونه‌ای است كه نه «دست پر» داریم و نه «روی گشاده» و به همین دلیل، بخشی از جامعه جوان ما به لجبازی و حركت‌های اعتراضی ضدفرهنگی روی آورده است و عمدا به‌گونه‌ای عمل می‌كند كه با هنجارهای مورد قبول جامعه و به‌خصوص حكومت در تعارض باشد.
خلاصه مقاله اعتماد این که نسل جوان امروز ایران خیلی بدشانس است. نسل پیشین وقتی می‌خواست با جامعه و حكومت و مدرسه و خانواده درگیر شود سر از كتابخانه و مسجد و محافل مبارزاتی در می‌آورد ولی این نسل در اعتراض به وضع موجود، به سوی مسائلی می‌رود كه پیش و بیش از دیگران، به خودش ضرر می‌زند و از هویت اش فاصله می‌گیرد. با این حال نسل پیشین مقصرست یا این نسل دین‌گریز كه هر روز از گذشته دورتر می‌شود؟
شهروند در مقاله ای با عنوان «اگر تلگرام نبود» به پژوهشی از موسسه ایسپا اشاره کرده که نشان می‌دهد حدود ٥٣‌درصد مردم عضو این شبكه‌ها هستند. به‌طور قطع در فاصله ٨ ماه گذشته تا امروز این رقم بیشتر هم شده است. حدود ١٨‌درصد از این افراد پاسخگو بی‌سواد و كم‌سواد بودند و موضوعا قادر به استفاده از این شبكه‌ها نیستند و نزدیك به ٢٣‌درصد نیز روستایی و تعداد قابل توجهی نیز پیر و فرتوت بودند كه این افراد تا حدی خارج از مقوله استفاده از این شبكه‌ها قرار دارند. ‌درصد عضویت در این شبكه‌ها برای افراد زیر ٣٠‌سال حدود ٧٢‌درصد است و در افراد تحصیلكرده بالاتر از دیپلم به بیش از ٧٥‌درصد می‌رسد.
این روزنامه نتیجه گیری کرده که: مهم‌ترین نیاز و به تعبیری کمبود ارتباطی جامعه ما، شاد بودن و خندیدن است، البته نیازهای اقتصادی و اجتماعی مهم‌تر است ولی تأمین آنها از طریق شبكه‌های اجتماعی میسر نیست. این نشان می‌دهد كه صداوسیما یا رسانه رسمی كشور در درجه نخست قادر به شاد كردن و خنداندن مردم نیست. در درجه دوم قادر به تأمین نیازهای سیاسی آنان شامل تحلیل و خبر نیست و این دو نیاز را مردم به واسطه شبكه‌های مجازی تأمین می‌كنند.
به نوشته شهروند: ارتباطات خانوادگی نیز به نحو موثری از این طریق تأمین می‌شود البته صداوسیما نمی‌تواند این نقش را ایفا کند ولی شبکه‌های اجتماعی نقش بسیار موثری در افزایش روابط خانوادگی دارند. اگر این شبكه‌ها و به‌طور مشخص تلگرام نبود، امروز مردم ما غمگین‌تر و اخموتر و نیز ناآگاه‌تر به لحاظ سیاسی و دارای ارتباطات كمتر خانوادگی بودند!

آتش بر جان آب

قاسم تقی‌زاده‌خامسی در مقاله ای در شرق نوشته: برخی سنگ‌نوشته داریوش را که در آن خشک‌سالی و دروغ دو عامل ناامنی کشور قلمداد شده است، بهانه کرده‌‌اند تا دوره هشت‌ساله‌ای که آتش بر جان آب افکنده شد و بحران آب را یکی از تهدیدات جدی کشور کرد، پنهان کنند به این امید که سابقه خشک‌سالی این سرزمین دوهزارو٥٠٠ ساله جلوه کند! هشت‌سالی که ٧٠ میلیارد مترمکعب آب شیرین فسیلی هزاران‌ساله ایران با توجیه ایجاد شغل برای کشاورزان، فدای تولیدی شد که یا کشاورز انگیزه برداشتن آن محصول را نداشت یا سودش نصیب دلالان و واسطه‌گران شد و دودش در چشم روستا‌نشینان رفت!
مدیرعامل پیشین آب منطقه‌ای تهران در این مقاله ضمن تاکید بر این که کشور از «حکمرانی خوب» در مقوله آب محروم شده نوشته: کشورهای همسایه برای جمع‌آوری آب تلاش می‌کنند و بیش از ما آب‌های رفته را به جوی خود برمی‌گردانند. اینها در کنار آمار و ارقام تأسف‌بارتر نشانگر تهدیدی جدی است که همه آن را حس می‌کنند؛ اما چرا مردم نسبت به آن حساسیت نشان نمی‌دهند و هرچه مسئولان ذی‌ربط تلاش می‌کنند، نتیجه عکس می‌گیرند؟
مقاله شرق به این جا رسیده که: اگر در جامعه‌ای احساس زوال اجتماعی حاکم شود، «انفعال» و «تقدیرگرایی» جای خود را به «اعتماد» می‌سپارد و هرچه برای کاهش مصرف آب و برق استمداد می‌طلبند کمتر لبیک می‌شنوند؛ سکوتی که فضای ادراکی جامعه از «همراهی» با آنان را نشان می‌دهد. درست مانند روزهای تعطیل که هرچه پیام داده می‌شود جاده‌ها شلوغ است و گنجایش سفر ندارد، شهروندان کار خود را می‌کنند حتی اگر مسیر چهارساعته را در٢٠ ساعت طی کنند! این را می‌توان به افزایش کنش امیال فردی نسبت به جمعی تعبیر کرد.

منازعه روپوش سفیدها و هنرمندها

شرق در گزارشی نوشته: بحث‌های پیش‌آمده بعد از پرونده پزشكی عباس كیارستمی، بار دیگر مطرح شد.بعد از مسائل مطرح‌شده پیرامون پرونده پزشكی عباس كیارستمی، كارگردان شناخته‌شده ایرانی كه واكنش‌هایی را به‌دنبال داشت و حتی برخی از چهره‌های هنری و سینمایی از بی‌توجهی نسبت به درمان این كارگردان انتقاد كرده بودند، حاشیه‌هایی به‌دنبال داشت و برخی از پزشكان نیز واكنش‌هایی نسبت به این جریان نشان دادند اما در یكی، دو روز گذشته این مسائل ابعاد دیگری هم داشته و حتی اخباری غیررسمی در شبكه‌های اجتماعی منتشر شد.
گزارش با اشاره به شنیده هایی که در کانال تلگرام نقل شد که نشان می داد بیانیه صنفی تندی از سوی جراحان آماده شده بود تا از این پس رسما هیچ هنرمندی مورد عمل جراحی قرار نگیرد كه با پادرمیانی وزیر بهداشت و پس از یك جلسه طولانی، این بیانیه منتشر نشد نوشته: در همین زمان بود كه خبرهای دیگری نیز در شبكه‌های اجتماعی منتقل می‌شد. در این خبرها عنوان شده بود كه نیما طباطبایی، كارگردان «من ناصر حجازی هستم»، دچار عارضه مغزی شده و با وجود مراجعه به بیمارستان، جراحی او با حاشیه همراه شده و در نهایت به بیمارستان دیگری منتقل شده است.
Image copyrightHAMDELI
Image captionلباس ورزشکاران - کارتون احسان گنجی، همدلی
در گزارش شرق جزییات حادثه در شرق کشف می شود که مستندساز جوان که دچار عارضه مغزی در بیمارستانی در تهران بستری شده و قرار عمل جراحی وی گذاشته شده اما بعد از دور و بدون این که هیچ معالجه ای روی وی صورت گیرد . هنرمندان و بستگان این مستند ساز خواستار جلسه ای با وزیر بهداشت و مدیران بیمارستانی شده اند که از عمل جراحی این هنرمند خودداری کرده است.

ترامپ نفوذی دولت اعتدال

پیمان مقدم در ستون طنز روزنامه ایران نوشته: تا این لحظه گمان می‌کردیم استاد دونالد ترامپ نامزد ریاست جمهوری امریکا خانه پرش یک بازرگان یا تاجر پولدار معروف است که حالا هوس کرده جا پای بزرگان بگذارد و سکاندار هدایت امریکا شود اما خب همچون همیشه در جهل مرکب بودیم شدید! جدیدترین مواضع آقا ترامپ درباره برجام ثابت می‌کند که یا ایشان نفوذی دولت اعتدال است یا دولت اعتدال نفوذی ایشان در ساختار مدیریت کشور.
به نوشته این طنزنویس: عمودونالد فرموده اند: «مطلقاً هیچ چیز از برجام گیر ما نیامد» خب لابد مستحضر هستید که دلواپسان به پرچمداری روزنامه وزین توپخانه علاقه شدیدی به بازی با این کلمه «هیچ» دارند. یعنی چپ می‌روند و راست می‌آیند و این هیچ را در فرق ما و جناب ظریف و حامیان دولت اعتدال می‌کوبند که حاصل برجام برای ایران هیچ است.
ستون طنز روزنامه ایران پرسیده: ظریف نفوذی ترامپ است یا ترامپ نفوذی ظریف؟ نمی‌شود که هم دلواپسان و هم عموترامپ از یک توافق ناراضی باشند... هیچ دلواپسان حقیقت دارد یا هیچ ترامپ و اذنابش؟ -نکند هیچ ما پوچ است و هیچ آنها کلم پیچ؟
اگر دولت اعتدال نفوذی آقا ترامپ باشد آیا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ باطل می‌شود و در چند ماه باقیمانده روزنامه همشهری دوباره درباره گل و بلبل بودن اوضاع پایتخت گزارش منتشر می‌کند یا همچنان موج تازه حمله این رسانه به دولت ادامه خواهد داشت؟