Mittwoch, 7. September 2016

رنجنامه یک مادر افغان که همسر و فرزندش در سوریه تحت عنوان مدافع حرم کشته شدند

نان آور های خانه ام یک به یک کشته شدند و دیگه نان آوری نداشتم به بنیاد شهید و ایثارگران مراجعه کردم تا حداقل از آنها به خاطر وعده هایشان کمک بگیرم اما یک جواب برای یک عمر آوارگی و از دست دادن شوهر و فرزندم کافی بود!که…

طی تماسی که یکی از دوستان افغان با من داشت از من خواهش کرد از طریق اسکایپ برای تهیه گزارش پای صحبت های این مادر مظلوم اهل افغانستان که از بد روزگار خانه و کاشانه اش را ترک کرده و به میهن “اسلامی”ما مهاجرت کرده بنشینم و از درد و دلهای او بنویسم از بدبختیهایی که حکومت جمهوری اسلامی با وعده و وعید های دروغین همسر و فرزند جوانش را همراه با لشکر فاطمیون که متشکل از شیعیان افغان تحت عنوان مدافع حرم عازم جبهه های سوریه کرد،منتشر کنم
این مادر داغدار بمن گفت فرزندش ۲۳ ساله بود که به همراه پدرش  در زمستان سال ۱۳۹۳ برای جنگ به سوریه اعزام شد،شوهرم که در منطقه ای از مشهد در یک نانوایی مشغول به کار بود و وضعیت مالی خوبی نداشتیم امام جماعت مسجد محل روزی به شوهرم پیشنهاد اعزام به سوریه  برای اینکه کمی پول دست و پا کند  و در زندگی تغییر ایجاد بشه داد،شوهرم وقتی به ما از پیشنهاد آخوند مسجد گفت من مخالفت کردم ولی باید بگویم در خانواده های افغان تصمیم گیرنده اول و آخر مرد خانه است،وقتی از وعده هایی که با این اعزام به ما داده شده بود پسرم هم مشتاق شد که به سوریه برود،پس از مدتی با هماهنگی های آخوند مسجد هر دوی آنها درخواست اعزام به سوریه را دادند و برای مدتی هم دوره های آموزشی را گذراندند.
پس از دوره آموزش  مرخصی یک هفته ای و پس از آن اعزام به سوریه شدند،با آنها تماسی نداشتیم تا اینکه پس از مدت کوتاهی خبر کشته شدن شوهرم از طریق همان آخوند مسجد به دست ما رسید و به ما تبریک گفت که در راه  دفاع از ناموس ائمه شوهرم را از دست داده ام به او گفتم حاج آقا شوهرم را که از دست دادم ترتیب بازگشت پسرم را بدهید  تا برگدد تا او هم از ناموس خودش حفاظت کند،که در جواب گفت ائمه از ناموس آنها حمایت میکنند[نکته:جالب اینجاست که ائمه چرا خود از ناموس خودشون دفاع نمیکنند؟]
مدتی تحمل کردم بازهم به مسجد رفتم گفتم حاج آقا من نیاز دارم که پسرم پیش ما باشد،گفت پسرت حقوق خوبی میگرد ما هم از شما حمایت مالی میکنیم شوهرت شهید شده و بنیاد شهید انقلاب اسلامی حامی شما است،پسرم یک دوره به مرخصی آمد،چنان مغز شویی شده بود که آرام و قرار نداشت همواره دنبال گذر زمان بود تا موعد پایان مرخصی اش فرا برسد و به جبهه برگردد،خیلی باهاش صحبت کردم که منصرفش کنم اما زیر بار نمیرفت و آثار مغز شویی همچنان هویدا بود.
وقتی مخالفت های مرا دید با عصبانیت گفت ،مگر به دنبال شناسنامه و کارت ملی ایرانی نبودیم خب منهم برای این هویت مجبورم به جنگ بروم  خودشون قول دادن که وقتی جنگ کنیم شناسنامه بهمون میدن،بالاخره پسرم دوباره برگشت به سوریه و شش ماه بعد جنازه اش برگشت.
نان آور های خانه ام یک به یک کشته شدند و دیگه نان آوری نداشتم به بنیاد شهید و ایثارگران مراجعه کردم تا حداقل از آنها به خاطر وعده هایشان کمک بگیرم اما یک جواب برای یک عمر آوارگی و از دست دادن شوهر و فرزندم کافی بود!
“شما شوهر و فرزندت را در راه خدا و پیامبر و ناموس ائمه از دست دادی،مطمئن باش آنها در کنار ائمه خوشحال و شاد هستند و تو با این مطالبات شادی آنها را به عذاب وجدان تبدیل میکنی،مگر فرزند و شوهرت به خاطر مسائل مادی جان خود را فدا کردند که حالا آمده ای طلب کمک مالی میکنی؟”
لشکر فاطمیون یک نیروی شبه نظامی وابسته به سپاه قدس متشکل از شیعیان افغانستان است، که از جنگجویان افغانستانی مبارز در زمان حمله شوروی به افغانستان و دوران طالبان و همچنین گردان ابوذر یا افغانستانی های حاضر در جنگ ایران عراق، افغانستانی های شیعه مقیم ایران و افغانستانی های شیعه مقیم سوریه با کمک سپاه قدس شکل گرفته و مأموریت اصلی خود را دفاع از حرم و مقبره زینب دختر علی بن ابی‌طالب و فاطمه صغری (رقیه بنت حسین)دختر حسین بن علی و مأموریت ثانویه خود را مبارزه با ظلم علیه شیعه و مسلمانان در سراسر جهان میدانند. این گروه در سال ۱۳۹۰ شمسی با استعداد یک گروهان اعلام موجودیت کرده و امروز با نام تیپ یا لشکر فاطمیون با نام عربی (لواء فاطمیون) شناخته می‌شود. بنیانگذار این گروه شبه نظامی علیرضا توسلی ملقب به ابوحامد بود که در سال ۱۳۹۳ کشته شد.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen