خبرگزاری هرانا – علیرضا پسر ۱۸ سالهای که فردی را به قتل رسانده بود، بعد از ۶ سال با رضایت اولیای دم به پرداخت دیه، از چوبه دار رهایی یافت. همچنین مرد جوان دیگری که در اولین جلسه محاکمه به اعدام محکوم شد، به دلیل عدم پیگیری از سوی اولیای دم بعد از ۱۴ سال درخواست تعیین تکلیف را مطرح کرد. سرانجام اولیای دم در دادگاه حاضر شدند و با پرداخت دیه اعلام گذشت کردند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از جوانآنلاین، جسد متعلق به زن ۲۴سالهای به نام فریبا بود که بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردنش کشته شده بود. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، پسر نوجوانی که آن زن را به بیمارستان منتقل کرده و مدعی بود که خودش عامل قتل است. به این ترتیب پسر ۱۸ساله به نام علیرضا بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
او به مأموران گفت: “این حادثه در توهم شیشه اتفاق افتاد!” سپس در خصوص شرح ماجرا گفت: “یکسال قبل از حادثه با دختری به نام سارا آشنا شدم و به او علاقهمند شدم. او قول ازدواج داده بود اما به خاطر مخالفت خانوادهاش رابطهمان قطع شد تا اینکه بعدها فهمیدم ازدواج کرده است. بعد از آن بود که در پارک با فریبا آشنا شدم. به نظرم صورتش خیلی شبیه سارا بود به همین دلیل مرا به یاد او میانداخت. آنجا بود که به او علاقهمند شدم. فریبا در جریان خرید و فروش مواد بود به همین دلیل توانست مرا به شیشه معتاد کند. این آشنایی ادامه داشت تا جایی که گاهی برای مصرف شیشه به خانه ما میآمد و ساعتها با هم بودیم.» متهم در خصوص قتل گفت: «پدرم چند سال قبل فوت کرده بود و من با مادرم و برادر کوچکترم زندگی میکردم. خانوادهام وقتی موضوع فریبا را فهمید با ازدواج ما مخالفت کرد. به همین دلیل روز حادثه که فریبا به دیدنم آمده بود پیشنهاد داد اگر فکر میکنی به هم نمیرسیم بهتر است همدیگر را بکشیم تا از این زندگی خلاص شویم. من و فریبا همان لحظه شیشه مصرف کرده بودیم و من در توهم مصرف شیشه قبول کردم و در یک لحظه او را خفه کردم. بعد از آن بود که تلویزیون را شکستم و میخواستم با خردههای شیشه تلویزیون شاهرگم را بزنم که پشیمان شدم و ترسیدم. کمی که به خودم آمدم احساس کردم فریبا نفس میکشد آنجا بود که بلافاصله به اورژانس زنگ زدم، اما وقتی او را به بیمارستان رساندیم بیفایده بود”.
با اقرارهای متهم، پرونده کامل و به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی فرستاده شد. در اولین جلسه محاکمه متهم بنا به درخواست اولیایدم به اعدام و ۱۰۰ضربه شلاق محکوم شد. با تأیید این حکم در یکی از شعبات دیوان عالی کشور متهم در آستانه مرگ قرار داشت که توانست با پرداخت دیه از چوبه دار فاصله بگیرد.
بنابراین علیرضا هفته گذشته بار دیگر در همان شعبه به ریاست قاضی زالی پای میز محاکمه رفت و در آخرین دفاعش گفت: “بعد از تأیید حکم اعدام بود که با خودم تصمیم گرفتم اگر قرار است بمیرم بهتر است پاک بمیرم. آنجا بود که ادامه تحصیل دادم و دیپلم و بعد فوقدیپلم را در رشته کامپیوتر گرفتم. بعد از آن در کلاسهای قرآن شرکت کردم و چند سوره را حفظ کردم سپس برای جبران خطاهایم قرآن را به هم سلولیهایم یاد دادم. همچنین در بعضی رشتههای ورزشی و مقالات علمی رتبه کسب کردم که حاضرم مدارک آنها را به دادگاه ارائه بدهم”. متهم در ادامه گفت: “با لطف خدا و تلاش مادرم اولیایدم از اعدام منصرف شدند و با پرداخت دیه اعلام رضایت کردند. به همین دلیل مادرم مجبور شد تنها خانهای که داشتیم را بفروشد و ۱۰۵میلیون تومان دیه را پرداخت کند وگرنه باید ماه گذشته اعدام میشدم. من همه تلاشم را کردم تا گذشته را جبران کنم. امیدوارم خدا هم مرا ببخشد.» او در پایان گفت: «مادرم تنها داراییاش را فروخت و حالا در خانه مادربزرگم با حقوق بازنشستگی پدربزرگم دارد زندگی میکند. میخواهم گذشته را جبران کنم حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا قبل پایان سال آزاد شوم و لحظه تحویل سال کنار مادرم باشم”.
در پایان مادر متهم به دستور ریاست دادگاه، مدارکی که پسرش در آنها کسب مقام کرده بود را تحویل دادگاه داد و هیئت قضایی وارد شور شد.
مرد خطاکار با پرداخت دیه از مرگ نجات یافت
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از جوانآنلاین، بیست و دوم خرداد سال ۸۲، مأموران کلانتری ۱۰۸نواب جسد زن جوانی را حوالی پارکی در خیابان نواب کشف کردند که پارچهای دور دهانش پیچیده شده بود.
شواهد نشان میداد آن زن در محل دیگری به قتل رسیده و جسدش به آن مکان منتقل شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد، جسد متعلق به زن ۲۵سالهای به نام نگار است که چند سال قبل بعد از جدایی از شوهرش در خانهای در جنوب تهران زندگی میکرد. یکی از دوستان مقتول در جریان تحقیقات به پلیس گفت: “مقتول چند روز پیش با مرد ۲۶سالهای به نام حسام آشنا شده بود و آنها با هم در ارتباط بودند”.
با ثبت این توضیحات، حسام شناسایی و بازداشت شد، اما جرمش را انکار کرد تا اینکه در مراحل بعدی بازجویی با اقرار به قتل در شرح ماجرا گفت: “چند روز قبل در یکی از خیابانها با نگار آشنا شدم. او زن مطلقهای بود و تنها زندگی میکرد و به همین خاطر او را به خانه مجردیام دعوت کردم. شب حادثه نگار اولین باری بود که به خانهام میآمد و قرار بود شب را آنجا بماند، اما بعد از خوردن شام بود که حرف پول را پیش کشید!”
متهم در خصوص قتل گفت: “روز آشناییام با نگار او در این مورد حرفی نزده بود و فکر میکردم به من علاقهمند شده است، به همین دلیل انتظار این حرف را نداشتم، اما آن شب نگار خیلی جدی پیشنهادش را مطرح کرد. این شد که عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. نگار در آن درگیری شروع به فریاد زدن کرد و میخواست پیش همسایهها آبروریزی کند که از ترس پارچهای دور دهانش پیچیدم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم از نفس افتاده است”.
متهم در ادامه گفت: “بعد از حادثه جسد را تا نیمههای شب در خانهام نگه داشتم و اوایل صبح که کمی هوا روشن شد آن را به پارک نزدیکی بردم و رها کردم. هیچ وقت فکر نمیکردم نگار درباره آشنایی چندروزهمان با دوستش حرفی زده باشد. همین موضوع سرنخی شد تا پلیس مرا دستگیر کند”.
بعد از اقرارهای متهم، پرونده کامل و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. مرد جوان در اولین جلسه محاکمه بنا به درخواست اولیایدم به اعدام محکوم شد. با تأیید حکم در یکی از شعبات دیوان متهم در آستانه مرگ قرار گرفت، اما به دلیل عدم پیگیری اجرای حکم از سوی اولیایدم او بعد از ۱۴سال درخواست تعیین تکلیف را مطرح کرد. سرانجام اولیایدم در دادگاه حاضر شدند و با پرداخت دیه اعلام گذشت کردند.
به این ترتیب حسام، از جنبه عمومی جرم در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی بار دیگر پای میز محاکمه قرار گرفت. او که حالا ۴۰سال دارد در آخرین دفاعش گفت: “به خاطر اشتباهی که کردم بهترین سالهای عمرم در زندان گذشت تا اینکه با پرداخت ۱۲۰میلیون تومان توانستم با جلب رضایت اولیایدم از مرگ نجات پیدا کنم. حالا به اندازه کافی تنبیه شدهام. از قضات دادگاه تقاضا دارم مرا ببخشند و در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا هرچه زودتر آزاد شوم”.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen