خبرگزاری هرانا – براساس آمارها در هفت ماهه نخست سال ۹۳ از میان ۴۵ هزار و ۵۵۵ نفری که قربانی خشونت خانگی شده و به پزشکی قانونی مراجعه کردند بیش از ۱۳۵۰ نفر مرد بودند. وجود این شمار قربانیان مرد در حالی است که منابع آگاه در پزشکی قانونی تعداد مردانی که قربانی خشونت خانگی میشوند را بسیار بیشتر از تعداد رسمی پروندههای مفتوحه بیان میکنند. “شوهرآزاری”، عبارتی است که شاید در نگاه اول برای بسیاری از ما عجیب و غریب بهنظر برسد؛ چراکه در اغلب جوامع زنان در معرض آزار و اذیت مردان قرار داشتند و کمتر از پدیدههایی مانند شوهرآزاری و ضرب و جرح شوهر توسط همسر چیزی شنیدهایم. این در حالی است که در سالهای اخیر این مسأله افزایش پیدا کرده؛ بهطوری که پای برخی از این مردان به پزشکی قانونی هم باز شده است. همچنین در استان مازندران اعلام شد که از ابتدای سال جاری تاکنون ۲۹ پرونده شوهرآزاری در این استان تشکیل شده است. آماری که به گفته پزشکی قانونی این استان سال گذشته ٢۴ مورد بوده و این یعنی رشد ٢١ درصدی آمار خشونت علیه مردها در این استان. همچنین، نتایج یک پژوهش در استان مازندران نشان میدهد، ۶۸ درصد مردان خشونت پایین، ۱۷ درصد خشونت متوسط و حدود ۲ درصد خشونت بالا را از سوی زنان خود تجربه کردهاند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهرخانه، ۱۲ سال از زندگی مجید ۳۸ ساله میگذرد و او الان یک دختر ۷ ساله به نام ملیسا دارد، دختری که این روزها شاهدی بر دعواهای بیپایان پدر و مادرش شده است. در یک رابطه دو نفره همیشه هر یک از طرفین، روایت مخصوص به خود را از آن رابطه میگویند، روایتهایی که تنها با کنار هم قرار دادن آنها میتوانیم در موردشان اظهارنظر یا قضاوت کنیم.
مجید مشکلاتی که با همسرش دارد را اینگونه روایت میکند: «همیشه از حرفهای خالهزنکی شروع میشود. خدا نکند جایی دعوت شویم، من عزا میگیرم چون بعد از مهمانی هنوز لباسهایمان را عوض نکردهایم دعوا شروع میشود. مدام به من سرکوفت میزند، از پول و مال و منال برادرم تا موقعیت شغلی برادر خودش. من چی کار کنم؟ وقتی با من ازدواج کرد همه شرایط من را میدانست. یک کارگاه کوچک شومینهسازی دارم. درآمد آنچنانی ندارم، بهخصوص در این چندسال که بازار ساختوساز هم خوب نیست. گردنکلفتهای بسازبفروش در این بازار خراب از جیب میخورند، چه برسد به من که انگشت کوچک آنها هم نیستم. با این همه هیچوقت لنگ نماندهام. از کار خودم هم راضیام ولی زنم همیشه پول دیگران را به رخم میکشد».
او درباره کتک زدنهای همسرش میگوید: «چندسال پیش در یکی از همان دعواهای همیشگی کنترلم را از دست دادم و برخورد خیلی بدی با زنم کردم. او را کتک زدم اما بعد از این کارم خیلی پشیمان شدم. بعد از آن پشت دستم را داغ کردم که دیگر دستم را روی او بلند نکنم. شاید باورتان نشود اما بعد از آن مشکلات ما بیشتر شد. هر روز سر یک چیزی به من گیر میدهد. من هم دیگر تحمل ندارم و تا شروع به داد و بیداد میکند از خانه میروم بیرون. یک روز که میخواستم از خانه خارج شوم به قدری عصبانی شد که محکم زد توی گوش من. میخواستم تلافی کنم ولی چشمم به ملیسا افتاد که با صورتی نگران داشت گریه میکرد، منصرف شدم و باز هم از خانه زدم بیرون. دیگر عادت کردهام. یکی، دوبار دیگر هم به همین صورت به من حمله کرد».
مجید از این که از همسرش شکایت کند خجالت میکشد و میگوید: «بروم کلانتری چه بگویم؟ بگویم زنم مرا میزند؟ کم در خانه و در و همسایه مسخره شدم، حالا بروم خودم را سوژه خنده مأموران پلیس کنم؟ اصلاً کسی باور نمیکند که مرد از زنش کتک بخورد. مأمور کلانتری از من نمیپرسد تو با ١٠٠ کیلو وزن چطور از یک زن ۶٠ کیلویی کتک خوردی؟»
از آغاز زندگی مشترک کامران هم ۸ سال میگذرد و او هم مانند مجید با همسرش اختلاف دارد با این تفاوت که کامران درآمد بسیار بالایی دارد اما از روز اول ازدواج هرماه درآمد خود را بهطور کامل به همسرش میداد تا او برای زندگی برنامهریزی کند تا این که این روش به یک موضوع عادی تبدیل شد و همسر کامران هر روز به او پول توجیبی میدهد و کامران بدون اجازه همسرش اجازه ندارد هیچ پولی خرج کند. این وضعیت برای کامران ناراحتکننده شده است؛ بهطوری که میگوید: «اگر یک شب بخواهم با دوستانم شام بخورم باید با همسرم هماهنگ کنم و پول بگیرم. تازه در بیشتر مواقع قبول نمیکند و با داد و فریاد میخواهد که به منزل بروم. از رفتوآمد با خانواده و آشنا خجالت میکشم چون حتی نمیتوانم به بچههای کوچک خانواده هدیه یا عیدی بدهم».
کامران از بیاحترامیها و حتی دست بزن همسرش هم دل پری دارد و در اینباره میگوید: «جلوی دختر کوچکم هم دیگر آبرویی برایم نمانده، از بس همسرم با من بدرفتاری میکند. حتی یک بار وقتی سر دخترم داد کشیدم که چرا تکالیفش را انجام نداده با عجله به سمت مادرش رفت و از او خواست مرا بزند».
۱۰ درصد از قربانیان خشونتهای خانگی را مردان تشکیل میدهند
آمارها نشان میدهند ۱۰ درصد از قربانیان خشونتهای خانگی را مردان تشکیل میدهند. زنان بیشتر از روشهای روانی و مردان بیشتر از روشهای فیزیکی برای اعمال خشونت استفاده میکنند و پاسخ مردان نسبت به خشونت به دلیل برخورداری از منابع قدرت (فیزیکی، مالی، اجتماعی و قانونی) شدیدتر از زنان است. در کشور ما از سال ۹۳ گزارشهایی در مورد شوهرآزاری از سوی پزشکی قانونی منتشر شد. بهطوری که براساس آمارها در هفت ماهه نخست سال ۹۳ از میان ۴۵ هزار و ۵۵۵ نفری که قربانی خشونت خانگی شده و به پزشکی قانونی مراجعه کردند بیش از ۱۳۵۰ نفر مرد بودند. وجود این شمار قربانیان مرد در حالی است که منابع آگاه در پزشکی قانونی تعداد مردانی که قربانی خشونت خانگی میشوند را بسیار بیشتر از تعداد رسمی پروندههای مفتوحه بیان میکنند.
پس از آن آمار منسجم دیگری که حاوی جزئیات و تحلیلهای آماری باشد منتشر نشده و تنها در برخی از استانها به ذکر مواردی بسنده شده است. از جمله در استان لرستان سال گذشته حمیدرضا نظیفی؛ مدیرکل پزشکی قانونی این استان اعلام کرد در ۶ ماهه نخست سال ۸۱۸ فقره پرونده همسرآزاری اعم از زنآزاری و شوهرآزاری در پزشکی قانونی لرستان تشکیل شد که از این تعداد ۸۱۴ مورد زن و ۴ مرد شاکی بودند. به گفته او از مراجعان همسرآزاری در ۶ ماهه نخست سال ۹۴ نیز ۸۰۶ زن و ۱۲ مرد شاکی بودهاند.
افزایش ۲۱ درصدی خشونت علیه مردان در مازندران در یک سال اخیر
همچنین در استان مازندران اعلام شد که از ابتدای سال جاری تاکنون ۲۹ پرونده شوهرآزاری در این استان تشکیل شده است. آماری که به گفته پزشکی قانونی این استان سال گذشته ٢۴ مورد بوده و این یعنی رشد ٢١ درصدی خشونت علیه مردها در این استان. همچنین، نتایج یک پژوهش در استان مازندران نشان میدهد، ۶۸ درصد مردان خشونت پایین، ۱۷ درصد خشونت متوسط و حدود ۲ درصد خشونت بالا را از سوی زنان خود تجربه کردهاند.
فقدان آمار در خصوص شوهرآزاری در نقاط مختلف دنیا
در سایر نقاط دنیا نیز مسأله خشونت زنان علیه همسرانشان بهویژه خشونتهای فیزیکی مسألهای عجیب و نه چندان مأنوس بهشمار میرود و به همین دلیل آمار چندانی در این رابطه وجود ندارد. با این حال، گزارش سازمانهایی که در راستای دفاع از حقوق مردان فعالیت دارند یا نهادهای دولتی که به بررسی و تحقیق در این زمینه پرداختهاند، نشان از افزایش پدیده ناهنجار شوهرآزاری و سکوت مردان در این مورد دارد.
روزنامه اسپانیایی «ال تیمپو» (ELTiempo) در سال ۲۰۱۴ در گزارشی با عنوان «مردان، قربانی خشونت زنان» به آسیب اجتماعی خشونت علیه مردان اشاره کرد و نوشت: در هر ۱۰۰ پرونده شکایتی که در دادگاههای خانواده در کشور اسپانیا وجود دارد، تنها هشت مورد از آن به شکایت مردان از رفتارهای نادرست زنان اختصاص دارد.
ال تیمپو در بخش دیگری از همین گزارش، به پروندههای شکایت مردان از زنان در سایر نقاط جهان اشاره کرد و نوشت: در کشور کلمبیا، ۶ هزار و ۷۷۹ مرد از خشونت و تعرض شکایت کردهاند که ۲ هزار و ۶۶۷ مورد آن مربوط به شکایت از خشونت خانگی زنان این افراد است. همچنین در میان ۱۴ هزار و ۳۹۴ پرونده خشونت منجر به قتل مردان، ۲۴ مورد آن مربوط به قتل شوهران به دست زنان آنان بوده است.
شکایت ۵۰۰ هزار مرد انگلیسی از خشونت همسران خود
تارنمای خبری «بی.بی.سی اسپانیش» هم ژوئن امسال (خردادماه) در گزارشی به این موضوع پرداخت و آورد: در انگلیس، بین سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، بیش از ۵۰۰ هزار مرد از خشونت زنان خود شکایت کردهاند. این در حالی است که در ایالات متحده، ۳۵.۶ درصد قربانیان خشونت، مردان هستند یعنی از هر هفت مرد، یک نفر (۱۳.۸ درصد) مورد تعرض و خشونتهای خانگی قرار میگیرد.
مردان عربستانی هم از همسرانشان کتک میخورند
کشور عربستان بهعنوان کشوری شناخته میشود که مردسالاری در آن غلبه دارد؛ این در حالی است که آمارها روی دیگری از ویژگیهای جنسیتی را در این کشور به نمایش میگذارند. بر اساس گزارش مرکز مشورتهای اجتماعی «واعی» در این کشور، بیش از نیم میلیون مرد عربستانی از همسرانشان کتک خوردهاند. این مرکز با اعلام اینکه هزاران تماس در همین زمینه دریافت کرده، اظهار داشت: مردان کتکخورده عربستانی بر این مسائل سرپوش میگذاشتند تا خبر آن میان اقوام و محل سکونت درز نکند و در تنگنا قرار نگیرند.
همچنین، براساس نتایج مطالعات “جمعیت دفاع از مردان قربانی خشونت در کشور مغرب” از سال ۲۰۰۸ تاکنون تعداد این مردان به بیش از ۲۰ هزار نفر رسیده است. همچنین در سال ۲۰۱۶ در مغرب بیش از ۱۵۰۰ مورد خشونت علیه مردان ثبت شده است. به گفته “عبدالفتاح بهجاجی”، رییس جمعیت مغربی دفاع از حقوق مردان و خشونت فیزیکی علیه مردان، تنها تعداد اندکی از مردان در این کشور جرأت دارند به کتک خوردن از سوی زنانشان اعتراف کنند. این جمعیت همچنین موارد متعددی از خشونت فیزیکی علیه مردان را رصد کرده و میگوید برخی از این مردان دچار شکستگی فک، گاز گرفتن، سیلی و جراحتهایی شدهاند که باید تحت عمل جراحی قرار گیرند.
در مورد دلایل افزایش خشونت علیه مردان، انواع این خشونت و پیامدهای آن نگاهی داریم به دیدگاههای روانشناسان و جامعهشناسانی که در این رابطه اظهارنظر کردهاند.
عواملی که منجر به شوهرآزاری میشود
در رابطه با دلایل افزایش همسرآزاری توسط زنان، دکتر شمسالدین کهانی؛ عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران یکی از دلایل این مسأله را افسردگی زن یا مرد میداند و معقتد است: زن افسرده روحیهای پرخاشگر و بیحوصله نسبت به همسر و فرزندانش دارد و در صورتیکه مرد افسرده باشد، به دلیل گوشهگیری و انزوا از انجام فعالیتهای روزمره دور میماند و در این شرایط زن قدرت را در خانه در دست میگیرد. عدم تناسب سنی، فاصله طبقاتی زن و مرد و شخصیت منفعل و وابسته مرد از دیگر دلایل بروز شوهرآزاری در خانوادههاست. در خانوادههایی که مرد شخصیت وابسته و منفعلی دارد و چرخ اقتصادی زندگی به دست زن میچرخد، مرد به حاشیه رفته و به مرور زمان با مشکلاتی مانند بیحرمتی و فحاشی مواجه میشود.
دکتر غلامرضا علیزاده؛ عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز بیکاری برخی از مردان و عدم توانایی آنها در تأمین معیشت خانواده را یکی از دلایل شوهرآزاری میداند و میگوید: زمانی که هویت اجتماعی مردان از بین میرود و مردان بیکار با استفاده از درآمد زن به زندگی ادامه میدهند، به مرور ضعف مردانگی همسر باعث بروز درگیری و شوهرآزاری میشود چون مردان از پاسخگویی به نیازهای خانواده ناتوان هستند و هویت خود را از دست میدهند.
همچنین مجید رضازاده؛ رییس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور نیز دلیل خشونت زنان علیه همسران خود را نداشتن مهارتهای مناسب برای روابط بینفردی برمیشمارد و میگوید: باید این مسأله را بپذیریم که در جامعه ایرانی روابط بینفردی مناسبی وجود ندارد. عدم وجود روابط میان فردی مناسب با افراد در جامعه، عامل اصلی خشونتهای خیابانی، خانوادگی، میانفرزندی و… است. از سوی دیگر، در کشور از عدم مهارت اجتماعی کافی برای ارتباط با یکدیگر، توانایی مدارا و کنترل خشم رنج میبریم. نیاز است بهطور جدی آموزش مهارت «ارتقای مدارای اجتماعی» را در کشور افزایش دهیم و به افراد بیاموزیم میان «مدارا» و «توسریخوردن» تفاوتهای زیادی وجود دارد.
دکتر کاظم سلامت؛ روانشناس نیز معتقد است زنان شوهرآزار اصولاً از وضعیت زندگی خود راضی نیستند و به خاطر دخالتهای بیجای دیگران و همچنین عدم شناخت وظایف و مسؤولیتهای خود به همسرشان علاقه ندارند. البته در کنار عوامل روانشناختی، علل اجتماعی نظیر عدم تناسب سنی زوجین، فاصله طبقاتی زن و مرد و الگوبرداری از کلیشههای جنسیتی فمینیستی نیز از دیگر دلایل بروز شوهرآزاری در خانوادهها هستند.
خشونت زنان علیه شوهران بیشتر در طبقه متوسط جامعه دیده میشود
به گفته کامبیز مصطفیپور؛ جامعهشناس، خشونت زنان علیه شوهران بیشتر در طبقه متوسط جامعه دیده میشود و طبقات اجتماعی فرادست و فرودست کمتر با این مشکل روبهرو هستند؛ چراکه طبقات اجتماعی پایین یا فرودست بر پایه یک نظام سنتی مردسالار قرار دارند که این نظام سنتی مورد پذیرش زنان هم هست و طبقه اجتماعی بالا یا فرادستان هم در جایگاه خود، هرگاه احساس تزلزل و سستی کردند با مسایل مالی آن را حل میکنند و به نوعی کمتر خشونت خانگی در آنجا معنا دارد اما طبقه متوسط بیشتر در معرض خشونت قرار میگیرند؛ چراکه نه سیستمهای ارزشی و نظام مردسالار طبقه فرودست را دارا بوده و نه از امکانات و فرصتهای طبقه فرادست بهعنوان ابزار قدرت بهرهمند هستند.
انواع خشونت علیه مردان
این جامعهشناس انواع خشونت علیه مردان را اینگونه برمیشمارد: خشونت کلامی شامل توهین، تحقیر و فحاشی، فشارهای روحی ناشی از مطالبات غیرمعقول از یکدیگر، محرومیت از همراهی اجتماعی و مقایسه شوهر با اطرافیان بهویژه در خانوادههای نوکیسه، خشونت مالی شامل محروم کردن همسر از منابع مالی در مواقعی که پایگاه قدرت از سوی زنان بالاتر است، خشونت جنسی به معنای ایجاد محدودیت در روابط زناشویی، خشونتهای فیزیکی به معنای ضربوشتم و زد و خورد و خشونت حقوقی یعنی محروم کردن شوهر از مطالبات پدری و همسری. اما متدوالترین خشونتی که علیه مردان صورت میگیرد خشونت کلامی و اجتماعی است و خشونت فیزیکی بسیار کمتر اتفاق میافتد.
پیامدهایی که خشونت علیه شوهران بر تربیت فرزندان دختر و پسر دارد
خشونت زنان علیه مردان نیز مانند خشونت مردان علیه زنان پیامدهای ناگوار فردی و خانوادگی به همراه دارد. شوهرآزاری تأثیر مخربی روی مردان دارد و موجب برانگیخته شدن احساس سرشکستگی، ترس و شرم در آنها میشود. این مسءله، روابط بینفردی زن و شوهر را نیز بیش از پیش متزلزل میکند و احتمال از هم پاشیده شدن زندگی را چند برابر خواهد کرد.
به گفته کاظم سلامت؛ روانشناس، خشونت زنان علیه همسرانشان به مرور تأثیر بسیار زیانباری بر تربیت کودکان و بهویژه پسران میگذارد؛ به طوریکه بسیار محتمل است فرزند پسر از این رفتار پدر الگوبرداری کرده و در بزرگسالی شخصیتی وابسته، توأم با حقارت و خشونتپذیر داشته باشد. از سوی دیگر، این رفتار مادر در فرزندان دختر نیز نهادینه شده و در بزرگسالی چنین رفتاری را نسبت به همسر خود روا میدارند. بنابراین، همه زوجین باید نسبت به رفتار خود با همسرانشان حساسیت بالایی داشته باشند و در خصوص وقوع خشونتهای جسمی و روانشناختی نسبت به شریک زندگی خود در حضور کودکان دقت نظر بیشتری داشته باشند تا بتوانند فرزندانی سالم تحویل جامعه بدهند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen