خبرگزاری هرانا – «وقتی زندان افتادم، همه چیزم رو از دست دادم؛ اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوستهام و فامیلهام یکجور دیگه روی من حساب میکردن. با این اشتباهی که من کردم، آبروم رو از دست دادم. یک ماه اول پدرم اصلاً نیومد ملاقاتم… بدترین چیز توی زندان بیملاقاتیه. دخترایی بودن که خانواده اونها رو طرد کرده بود. به نظرم آدم هرچقدر هم که مجرم باشه، نباید خانوادهها اونها رو تنها بذارن. اونهایی که بیملاقاتی بودن، بعضی وقتها از فشار زیاد خودکشی میکردن. یک نفر جلوی من خودش رو از بالای پلهها انداخت پایین، یا با شیشه خودشون رو میزدن. حس خودکمبینی، جلب توجه، عدم تحمل مشکلات، همه باعث خودکشی میشه…»
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهرخانه، در پژوهشی سعی شد تجربهزیسته زنان از زندگی در زندان و پس از آزادی با استفاده از روش تحقیق کیفی و مصاحبههای عمیق مطالعه و تجزیه و تحلیل شود.
اگرچه زنان بهمراتب کمتر از مردان به زندان محکوم میشوند، یافتههای تحقیقات اخیر حاکی از روند روبهرشد و فزآینده نرخ ارتکاب جرم زنان در مقایسه با مردان است. نتایج تحقیقی در ایران نشان میدهد در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰ تعداد محکومان دادگاهها با حدود ۳۶۵ درصد افزایش مواجه بوده که در این میان زنان محکوم در طول این دوره در حدود ۴.۵ برابر رشد داشته است؛ ازاینرو، با توجه به شرایط و و ویژگیهای منحصر بهفرد زنان در جامعه و جایگاه آنها در خانواده و ارتباطشان با کودکان، ممکن است با مسایل و مشکلات بیشتری در زندان، پس از آن، و در هنگام بازگشت به جامعه مواجه شوند، که این امر نگرانیهای زیادی را برای زنان در هنگام بازگشت به جامعه و ادامه جریان عادی زندگی بهوجود آورده است.
در این تحقیق، سعی شده است تجربه زیسته زنان از زندگی در زندان و پس از آزادی با استفاده از روش تحقیق کیفی و مصاحبههای عمیق مطالعه و تجزیه و تحلیل شود.
نحوه نمونهگیری و جمعآوری دادهها
در این تحقیق، با ۲۰ زن، پس ازگذارندن دوره حبس و آزادی از زندان، مصاحبه شده است. افراد مورد نظر برای مصاحبه، براساس روش نمونهگیری هدفمند و از میان زنانی انتخاب شدهاند که حداقل یکبار سابقه حبس داشتهاند. با توجه به مشکلات دسترسی به این افراد، زنان مصاحبهشونده از میان همه زنانی که از زندان آزاد شده و برای دریافت خدمات حمایتی یا مشاورهای به مرکز مراقبت پس از خروج استان تهران مراجعه کرده و در آن مرکز پرونده تشکیل دادهاند، انتخاب شدهاند.
خصوصیات و ویژگیهای نمونه
همه مصاحبهشوندگان در هنگام مصاحبه در دامنه سنی ۱۸ تا ۶۸ سال قرار داشتند و میانگین سن آنها ۴۳ سال بود. کمترین طول مدت حبس ۳ ماه و بیشترین مدت آن ۱۵ سال است. ۱۰ نفر از زنان مصاحبهشونده به علت ارتکاب جرایم مرتبط با مواد مخدر، ۷ نفر جرایم مالی و کلاهبرداری، ۴ نفر دزدی، ۱ نفر سرقت مسلحانه و معاونت در قتل، و ۲ نفر به علت تشکیل خانه فساد و رابطه نامشروع به زندان محکوم شده بودند، که ۶ نفر از این زنان مطالعهشده بین ۲ تا ۴ بار سابقه محکومیت و حبس داشتند.
در میان زنان مصاحبهشونده، ۸ نفر تحصیلات زیردیپلم و ۹ نفر دیپلم داشتند و ۳ نفر دارای لیسانس بودند. مشاغلی که زنان مصاحبهشونده در این تحقیق پیش از حبس اشتغال داشتند، شامل انواع مشاغل دولتی و خصوصی – کارمندی و کارگری – یا مشاغل آزاد زنانه نظیر آرایشگری، فروشندگی، و در نهایت خانهداری بود.
به لحاظ وضعیت تأهل، ۴ نفر از زنان متأهل، ۳ نفر مجرد، و ۹ نفر مطلقه بودند؛ ۲ نفر نیز همسرانشان فوت شده بود و ۲ نفر از همسر خویش متارکه داشتند. هریک از زنان مصاحبهشونده بین صفر تا ۴ فرزند داشتند. فاصله زمانی مصاحبهها و آزادی از زندان بین ۱۵ روز تا ۳ سال متغیر بود و این فاصله زمانی به منظور بررسی میزان موفقیت زنان در بازسازی زندگی پس از حبس مطالعه شد.
در زمان مصاحبه، ۲ نفر از زنان مصاحبهشونده بلامکان بودند: یکی از آنها کارتنخواب بود و دیگری در مسافرخانه بهزیستی زندگی میکرد. ۴ نفر با همسر، ۳ نفر با والدین، ۳ نفر با فرزند یا فرزندان، و مابقی با دوستان یا اقوام خویش زندگی میکردند. در میان اعضای خانواده و بستگان درجه اول ۱۴ نفر از این زنان، حداقل یکبار سابقه جرم و رفتن به زندان وجود داشت، که ۷ نفر از آنها با شوهران خویش همجرم بودهاند.
تجزیهزیسته در زندان به روایت زنان
این بخش از تحقیق، نتیجه تجزیه و تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی است که سعی شده در آن نتایج تحقیق با استناد به روایتهای زنان ارایه شود. ذکر این روایتهانه تنها ابعاد ذهنی و عینی تجربه زندگی در زندان و تأثیرات آن بر دوران پس از حبس و رویکرد زنان به فرآیند بازسازی را نشان میدهد، بلکه ارجاع به روایتها و گفتههای آنان میتواند اعتبار مقولات اکتشافی را تأیید کند و شائبه تفسیر شخصی دادهها و یافتههای پژوهش را به حداقل رساند. در ادامه، توصیف زنان از زندان، پیامدها و تبعات زندگی در زندان، عوامل مؤثر بر ارتکاب جرم، و بازگشت به زندگی و بازسازی زندگی بنابر روایت خودشان بیان شده است.
توصیف زندان
نکات استخراجشده از مصاحبهها نشان میدهد که زنان در توصیف زندان به جنبههای مکانی و فضایی زندان توجه داشتهاند. بنابراین «جداشدگی» یکی از ویژگیهای زندان است که مورد توجه مصاحبهشوندگان قرار گرفته است. برای نمونه، پروانه ۴۷ ساله، همسر فوت شده و دارای ۳ فرزند دختر، با تحصیلات زیردیپلم، که ۴ بار سابقه حمل و نگهداری مواد داشته است، میگوید: «توی زندان شاید با عزیزت ۲۰۰ متر هم فاصله نداشته باشی، ولی پشت همون دیوار چال شدی.»
در مجموع، از نظر آنها زندان مکانی است که میتواند موجب جدایی زندانی از محیط جامعه و هر آنچه مورد علاقه اوست، شود. این جدایی در نهایت به شکل قطع ارتباط با فرزندان و اعضای خانواده و طرد از سوی آنها آشکار میشود. علاوه بر این، در بین زندانیان طبقهبندیهای ذهنی و عینی وجود دارد که میتواند باعث جدایی و حس برتری یا ستیزهجویی میان زندانیان شود. چنانکه زندانیان مالی ممکن است خود را متمایز از سایر زندانیان بدانند.
مونا ۳۹ ساله، متأهل، دارای یک پسر یکساله، لیسانسه مدیریت، که در یک شرکت دولتی کار میکرد و به علت نزول پول و دادن چک و ناتوانی در پرداخت آن به زندان افتاده بود میگوید: «زندانیهای مالی احساس برتری دارن. از این لحاظ که میگفتن جرم ما موادی نیست یا اینکه قاتل نیستیم. هروقت رد مال کنیم، میتونیم بریم بیرون، ولی آدمهای قتلی و موادی و سرقتی فرق داشتن…»
همچنین، تجربه زندگی در زندان، تجربهزیسته متفاوتی برای زنان بهوجود میآورد که میتواند آنان را در ارایه توصیفاتی غنی از نظام زندان، زندگی روزمره در آن، و مباحثی چون خشونت، ترس، و قدرت در زندان یاری کند، که در ادامه بدانها پرداخته شده است.
نظام زندان و زندگی روزمره
الزمات زندگی در زندان و مراکزی نظیر آن و نظام حاکم بر آن، موجب به انقیادکشیدن زندانی میشود که با گذر زمان و افزایش طول حبس کمکم عادی شده و شاید فرد کمتر خود را ملزم به رعایت آنها کند؛ نظیر ساعت بیدارباش یا خاموشی، هواخوری، و مواردی نظیر آن؛ ازاینرو، زندانیان در طول روز معمولاً برنامههای خاصی برای گذراندن زندگی خویش دارند که در بیشتر مواقع مشابهتهای زیادی با یکدیگر دارد. شرکت در کلاسهای آموزشی، جلسات گروهی، حرفهآموزی، کارگاهها، تهیه غذای روزانه و … اموراتی است که معمولاً یک زندانی در طول روز بدان میپردازد.
مینا ۳۱ ساله است. او به علت حمل مواد مخدر، ۶ سال در زندان بود و در سال ۹۱ با عفو آزد شد. مینا در توضیح زندگی روزمره در زندان میگوید: «هر روز ۶ صبح میرفتیم ورزش، بعد میرفتیم صبحانه و بعدش هم کارگاه. ناهار که میخوردیم یک کم استراحت میکردیم، ساعت ۴و ۵ میرفتیم شام درست میکردیم… ساعت حمام تا ساعت ۸ شب بود، مخابرات و آشپزخانه هم همینطور. اگه نوبت بهت نمیرسید، باید غذای آشغال اونها رو میخوردیم… شبها هم بعد از شام میرفتیم شبنشینی. یک موقعهایی فراموش میکردیم کجاییم. میزدیم، میرقصیدیم، شاد میخوندیم، تولد میگرفتن، یک موقعهایی برای فامیلهاشون ختم میگرفتن، اینها همه لحظهای بود، خودمون رو گول میزدیم. سرگرم میکردیم که روزهامون بگذره، وگرنه دیوانه میشدیم… میدونی زندان معروفه به سیگار و چای و چاخان. مینشستن هی چاخان میکردن و بقیه هم گوش میکردن… یک موقعهایی هم یکسری جلسات بود که زندان میگذاشت و من خیلی دوست داشتم و توش شرکت میکردم… آموزشی بود راجع به مهارت رانندگی یا آموزشهای فنی حرفهای… من تو زندان قسمت کتابخونه کار میکردم… کلاسهای زندان رو هم شرکت میکردم. خیلی برام خوب بود، ۱۳ تا مدرک گرفتم؛ خیاطی، قالیبافی، بافندگی، گلسر و… توی کارگاههای دوزندگی و خیاطی هم کار کردم و به خاطر کارم پول گرفتم.»
ابعاد ترس در فضای زندان
ترس در زندان معمولاً با توجه به نوع جرم معنا مییابد؛ بدین صورت که زنان جوانی که مرتکب جرایم مالی شدهاند، ممکن است بیش از سایرین از زندان و محیط آن بترسند. ترس در زندان را میتوان به انواع ترس از درگیری و خشونت، ترس از سایر زندانیان- بهویژه زندانیان حبس بالا و نوچههای آنها- ترس از اعتیاد، ترس از بیمار شدن، ترس از آزارهای جنسی و در نهایت ترس از محیط و مکان زندان تقسیمبندی کرد.
شیوا، ۴۵ ساله، با دوسال سابقه زندان برای جرم مالی، در این زمینه میگوید: «… از موادیها میترسیدم. نه من، خیلیها ازشون میترسیدن. از کنار دیوار میرفتم، واقعاً وحشتناک بودن. بهت میپریدن، با هم زد و خورد داشتن. زندانیهای دیگه رو هم همهجوره اذیت میکردن. یک موقعهایی کارت خرید زندانیهای ضعیفتر رو میگرفتند و اونها رو تهدید میکردن که چیزی نگن…»
تأثیرات زندان بر زندگی
نتایج تجزیه و تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد که برداشت زنان از کلیت زندان، هم برداشت مثبت بوده و هم منفی. در حقیقت میتوان گفت در این رابطه اجماعی وجود ندارد، زیرا برخی زندان را محیطی امن و فضایی برای ایجاد وقفه در زندگی، فضایی ناامیدکننده و بدون اثر اصلاحی و بعضی نیز زندان را بازدارنده جرم و تکرار خطاهای جرمی و جداکننده فرد و هرآنچه او را به زندان پیوند میزند و درنهایت آگاهیدهنده میدانند.
با توجه به این امر، میتوان گفت دیدگاه و رویکرد زنان به جرم و زندان در دستهبندی و شناسایی تبعات و پیامدهای مثبت و منفی زندان نیز تأثیرگذار است. در ادامه، تأثیرات و پیامدهای منفی و مثبت زندان بر زندگی زنان برشمرده شده است.
تبعات و پیامدهای منفی زندان
الف) زندان و طرد
یکی از تبعات مهم منفی زندان برای زنان، طرد خانوادگی و طرد اجتماعی است که اولین جنبه عینی آن در ارتباطات خانوادگی در زندان آشکار میشود و با عنوان «زندانی بیملاقاتی» میتوان از آن نام برد. مهمترین پیامد بیملاقاتیبودن، بروز بیماریهای جسمی و روحی، افسردگی، انزوا، برقراری ارتباط با سایر زندانیان، و در نهایت خودکشی است.
مونا ۳۹ ساله، متأهل، دارای یک پسر یکساله، لیسانسه مدیریت، که در یک شرکت دولتی کار میکرد و به علت نزول پول و دادن چک و ناتوانی در پرداخت آن در سال ۱۳۸۹ روانه زندان شده است. او میگوید: «وقتی زندان افتادم، همه چیزم رو از دست دادم؛ اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوستهام و فامیلهام یکجور دیگه روی من حساب میکردن. با این اشتباهی که من کردم، آبروم رو از دست دادم. یک ماه اول پدرم اصلاً نیومد ملاقاتم… بدترین چیز توی زندان بیملاقاتیه. دخترایی بودن که خانواده اونها رو طرد کرده بود. به نظرم آدم هرچقدر هم که مجرم باشه، نباید خانوادهها اونها رو تنها بذارن. اونهایی که بیملاقاتی بودن، بعضی وقتها از فشار زیاد خودکشی میکردن. یک نفر جلوی من خودش رو از بالای پلهها انداخت پایین، یا با شیشه خودشون رو میزدن. حس خودکمبینی، جلب توجه، عدم تحمل مشکلات، همه باعث خودکشی میشه…»
ب) زندگی خانوادگی، فرزندان و اثرات حبس
ازهمپاشیدگی کانون خانواده و دوری از والدین یا فرزندان، از دیگر تبعات منفی زندان است که زنان مصاحبهشونده بدان اشاره داشتند؛ زیرا از نظر آنها زندان باعث جدایی مادران از کودکان و گاهی سرگردانی و بیپناهی آنها میشود. چنانکه در برخی موارد کودکان این زنان مجبور به زندگی با اقوام، آشنایان، یا حتی زندگی در پرورشگاه میشوند. در مواقعی نیز که کودک کمتر از ۲ سال دارد، به علت فقدان حامی، به زندگی در زندان به همراه مادر مجبور میشود.
ازاینرو ممکن است به زندان افتادن مادر اثرهای جبرانناپذیری بر زندگی فرزندان باقی بگذارد و آنها را بیش از سایر کودکان در معرض آسیبهای اجتماعی نظیر مشکلات تحصیلی و همچنین ارتکاب رفتارهای بزهکارانه قرار دهد.
از طرفی تجزیه و تحلیل مصاحبههای انجامشده نشان میدهد زنانی که فرزند دارند و به آنها علاقه دارند، تمایل بیشتری برای بازگشت به زندگی و ترک اعمال مجرمی ابراز داشتهاند.
پروانه ۴۷ ساله، همسر فوت شده، ۳ دختر متولد ۶۷، ۷۱، و ۷۳ دارد و دختر بزرگش عقد کرده است. مادر و خواهرش معتادند. ۴ بار سابقه زندان رفتن دارد که هر چهار بار به خاطر حمل مواد بوده؛ با اینحال بیش از ۲ سال است که مواد مخدر را کنار گذاشته و اکنون همراه ۳ دختر خود، که هر ۳ کار میکنند، زندگی میکند.
او در ارتباط با علت دوری خود ار مواد میگوید: «دفعههای قبل زندان میافتادم لحظهشماری میکردم بیام بیرون دنبال همون کارها، ولی دفعه آخر میخواستم بیام بیرون برای بچهها کار کنم. دفعه پیش فکر میکردم فلان مواد رو کجا گذاشتم که برم بردارم و بکشم. ایندفعه خودم رفتم خودم رو معرفی کردم. اوندفعهها یک درصد هم فکر نمیکردم بیام بیرون و نکشم. حتماً میخواستم بکشم، ولی ایندفعه چون بچهها میاومدن ملاقاتم، میگفتن مامان «تو بمیری بزن» که دیگه میای بیرون این ککارها رو نکنی. به بچهها قول دادم.»
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen